بدن بى نقصى دارى، جيم!

3.3K 545 90
                                    



صداى عصبى و توبيخ كننده‌اش با ولومِ كنترل شده‌اى، توی گوشِ جيمين پيچيد:
ـ چندبار بايد بهت اين تذكر لعنتى رو بدم كه بدون اطلاع و اجازه‌ام پات رو از اون عمارت بيرون نذارى؟

داد زد:
ـ چندبار جيم؟ هان؟

كلافه از شنيدنِ صداى بلند جونگكوك، پلك‌هاش رو روى هم گذاشت و با بيرون فرستادنِ نفسش به سمتش چرخيد.

ـ قراره گرگ‌هاى محله بهم حمله كنن؟ يا قراره يه تير توى سرم خالى كنى چون به حرفت گوش نمی‌دم؟! من همينم جونگو، لجباز و سركش درست مثلِ لقبى كه دارم.

عصبى از حاضرجوابى جيمين با نگاه تندى غريد:
ـ زبون درازت رو خودم بايد كوتاه كنم!

نيشخندى زد:
ـ مى‌تونى؟

به سمتش قدم برداشت و با گرفتنِ بازوش گفت:
ـ چته هار شدى؟ دو بار تو روت خنديدم، فكر كردى خبريه؟

جيمين با صداى بلندى خنديد. امروز عجيب شده بود، نترس و شجاع!

ـ ولم كن، اتفاقى نيفتاده كه.

جونگكوك اخم‌هاش رو تو هم كشيد.
ـ آره اگه حمله‌ى ديشب به كازينو، جاسوسى كردن از كار و زندگيم و اين قلدربازى‌هاى تو رو در نظر نگيريم، همه چيز در امن و امانه!

Capo | KookMin | AUWhere stories live. Discover now