"35"

205 38 13
                                    

Jk pov:

چاقویی از روی میز برداشتم و با احتیاط مارک لباسش رو کندم. اون پوست صاف و روشن برای من بود.. اون.. بدون هیچ زخم و ایرادی تماما متعلق به من بود و نمیتونستم این فکر رو از ذهنم خارج کنم..

اینکه اون تا آخر رابطه مون همچنان اینقدر سالم میمونه؟!

کوک: حالا هی بگو من بزرگمو فلان، سر جمع پنج سالتم نمیشه.

بعد از کندن مارک لباسش سمتم برگشت و با انگشت به بدنش اشاره کرد.

ته: چه جوری میتونی به این بگی پنج سال؟

زبونمو روی لبم کشیدم و به چشماش خیره شدم. انگشت اشاره م رو روی سینه ش کشیدم و جواب دادم:

برای فهمیدن سنت، به بدنت نگاه نمیکنم.. به عقلت نگاه میکنم عزیزم..

با نیشخند سینه ش رو بین انگشتام گرفتم و فشردم تا عکس العملش رو ببینم.

سرش رو پایین انداخت و واضح لرزید.

_ فاک جونگکوک! نکن..

فشار انگشتامو بیشتر کردم و سرمو نزدیکش بردم و کنار گوشش زمزمه کردم:

چرا نه؟

_ اههمم..مم لطفا نکن.. نمیخوام. نمیخوام وقتی تو لباستم در نمیاری.

اون بچه میخواست رئیس باشه.. این غیر ممکن بود.. نه با همون بدنی که بهش اشاره میکرد.

سرمو کنار گوشش بردم و از فاصله ی خیلی نزدیک بهش خیره شدم.

_ چشمات یه چیز دیگه میگن.

دستمو توی تیشرتش بردم و اینبار بدون پوششی سینه ش رو لمس کردم.

آه بلندی کشید و من دیگه صبر نکردم. روی مبل کشوندمش و شکمشو روی پاهام فشار دادم. 

دستمو توی موهاش کشیدم تا صورتشو ببینم.

دست دیگه م کمرشو گرفت و به پام چسبوندم.

کوک: گفتی نمیخوای؟ هوم؟؟

_ آههه جونگکوک لطفا..

کاملا راضی وقت بازی من بود. موهاشو ول کردم و دستمو تا روی باسنش پایین کشیدم.

با دست دیگه م شلوارشو پایین بردن و فشار عضوش رو به رون هام حس کردم.

_ لطفا چی ته؟

_ لطفا.. لطفا.. اهه لمسم کن.

سرش رو با کاهش انرژی پایین انداخت. نیشخند صدادارم با پایین کشیدن شورتش بلند شد.

این بار دستمو روی باسن لختش کشیدم و منتظر موندم..

کوک: چی گفتی؟

_ گفتم که.. لمسم کن جوری که نتونم راه برم..

نیشخند ناخودآگاه غلیظ تر شد و ضربه ی محکمی به باسنش زدم.

Revuer [kookV, yoonmin]Where stories live. Discover now