72

45 10 0
                                    


پشت دستش رو بوسیدم و زیاد طول نکشید تا به خونه برسیم. پشت سرش وارد خونه شدم و غذاهارو تو آشپزخونه گذاشتم.

-ناهار بخوریم؟

_البته

کمکش کردم میز رو بچینیم و جلوش نشستم، با خنده به ظرف غذاها نیم نگاهی انداختم و درنهایت دوباره به اون خیره میشم.
-خب

ابرو بالا انداخت و با خنده ای که به خاطر افتادن نگاهم به حلقش بود نگاهش کردم.
_خب؟

-عادت ندارم انقدر ساکت باشی بچه

بدون اینکه نگاهش رو از من بگیره یکم از غذاش خورد و
موبایلش رو در اورد.
_بزار اول ببینم جیهوپ کی راحته.

همونطور که داشت تایپ می کرد استیکش رو به چنگال زد.

_میدونی من توی دانشگاه خیلی معروفم.. همه برای ارائه ی موضوع جدیدشون محتوی هاشون کنفرانس ها ازم کمک میگیرن. حتی یه استاد بی‌شعور هم داشتیم که میخواست تحقیق من رو برای فوق دکتراش استفاده کنه

خندم گرفت و کوتاه دوباره و دوباره خندیدم و به چهره‌ی پرافتخارش خیره میشم.
-خب به نظر میاد یه نامزد معروف دارم.. این استاد معروف همونیه که میخواستی مجبورش کنی بذاره تو دانشکده پزشکی کنفرانس بدی؟

با چشمای گرد و نازش با تعجب پرسید
_از کجا میدونی؟

کمی از غذام خوردم و سعی کردم نگاهم رو روی چهره‌ی قشنگش نگه دارم.
-وقتی داشتی باهاش بحث میکردی تو اتاق اساتید نشسته بودم.

یکم طول کشید تا متوجه بشه و بعد با هیجان خندید و سر تکون داد.
- راست میگی. چه قدر ازت بدم میومد اون موقع.

به صدای نوتیفیکشنی  که از گوشیش اومد نگاه کرد و بعد چند ثانیه گفت.
_گفته فردا شب با همه ی بچه ها میان... گفته بهتره آقای جئون پر پول بیاد.

ابروم رو بالا انداختم و در ثانیه دیدم که سرش رو با شک بالا اورد.
_گفتم تو هم میای کار بدی نکردم؟

تیکه‌ی آخر غذامو خوردم و جواب دادم
-معلومه که نکردی.. فکر کنم دوستات خوشحال شن یه پیرمرد معروفو به جمعشون راه بدن

با خنده کلمات رو ادا کردم و باقی مونده‌ی غذا رو سمتش هل دادم
-برا شام.. کیمباب درست میکنی؟

خیلی وقت بود دستپخت خودشو نخورده بودمو نمیشد اینکه دلم تنگ شده رو انکار کرد. حتی با فکر بهش باز هم گرسنه می‌شدم و باز هم دلم غذا می‌خواست.

_ممنونم. و تو پیرمرد نیستی جئون فاکینگ بلوند.
با خنده به کشی که موهام رو باهاش بسته بودم اشاره کرد.

_ و البته که درست میکنم... بریم بعدا خرید؟

کش موهامو باز کردم و با لبخند سر تکون دادم
-باید بیشتر درست کنی چون.. احتمالا شوگا و جیمین شب بیان اینجا..

Revuer [kookV, yoonmin]Where stories live. Discover now