jk pov:
دست مشت شدهمو روی میز فاکیش کوبیدم و چشمای قرمزمو بهش دوختم.
-تهدیدم کردن.. دوباره.. شوگا دوباره و مطمئن باش اینبارم هدفشون تهیونگه! لی رو ازاد کن همین الان.
بی توجه به دردی که توی استخون دستم پیچید، دوباره مشتمو روی میز کوبیدم که صدای بلندی داد.
-شوگا ازادش کن.
شوگا دستش رو توی موهاش فرو کرد و به تهیونگ نگاه کرد.
_این چی میگه؟؟ چه تهدیدی؟ کی تهدیدش کرده؟
ته من رو با شدت عقب کشید و مجبورم کرد روی صندلی بشینم،
پوزخند محوی روی لبم نشست اون مثلا افسر که از هیچی خبر نداشت فقط داشت باعث زحمتم میشد.
سیگارمو درآوردم و روشنش کردم.
چقدر سیگار میتونست ارومم کنه؟ چقدر دووم میاورد؟ بازم به یچیز دیگه نیاز داشتم تا ارومم کنه.
با پا روی زمین ضرب گرفتم و پک محکمی به سیگار زدم.
ته: یکی زنگ زد... یک ساعت هم نگذشته بود از وقتی که پیامک دادی دکتر لی رو دستگیر کردی. گفتش که آدم اشتباهی رو گرفتیم. اگه تا 24 ساعت آینده آزادش نکنیم یه قتل دیگه اتفاق میوفته.
چشمای قرمزمو به شوگا دوختم و مثل ربات تکرار کردم:
-آزادش کن!
_نمیشه که به خاطر یه تلفن مضنون ردیف اول رو آزاد کنیم.
-آزادش کن!
اینبار بلندتر از قبل گفتم، چشمامو با حرص بستم.
شوگا داد کشید:
_یه کاری نکن به جرم اهانت به نیروی پلیس بازداشتت کنم جئون!!!!
سیگارمو روی میز چوبی مقابلم له کردم و از جا بلند شدم
مقابلش ایستادم و اروم خندیدم.
-فکر میکنی چیزی برای از دست دادن دارم؟ بازداشت کن.
سرمو سمتش خم کردم و به چشماش خیره شدم.
-ولی اگه یه تار مو از سر این بچه کم شه.. حتی اگه پشت میله های زندان کوفتیتم باشم دهنتو سرویس میکنم شوگا، اول شک به من و حالام به لی! نمیتونی با یه مدرک مزخرف پیش پا افتاده اونو قاتل جلوه بدی!
_اولا مدارک موجوده پیش پا افتاده نبودن. توی زمان قتل ها دلیل محکمه پسندی برای نبودنش نداشته ، گزارش های پزشکیش هم همین صرفا یدونه بیمار رو ننوشته و منشیش اظهار بی اطلاعی کرده.
شوگا با صدای محکم ادامه داد:
منم سعی نکردم کسی رو جوری جلوه بدم... به تو شک ندارم اونموقع هم سوال پرسیدم... من یه پلیسم این یه پرونده ست بفهم جئون.
YOU ARE READING
Revuer [kookV, yoonmin]
Fanfictionاون دیوونه بود پس توی لحظه ی اول شناختش.. خیلی عمیق تر از یه شناختن عادی. اون میتونست باهاش بمیره در حالی که تفنگ دست خودشه! درسته اون یه روانشناس بود! و آدم مقابلش... یه نویسنده ی روانپریشِ رمان های ترسناک تخیلی. ولی وقتی یکی از پرونده ها جامه ی وا...