tae pov:
بلند شدم و دستاش رو گرفتم م و مجبورش کردم پاشه.
سمت سینک توی آشپزخونه بردمش و به صورتش چند بار آب یخ پاشیدم._به خودت بیا جونگکوک. آروم باش.
سعی کردم لحنم به اندازه ی کافی جدی باشه تا از دستم نرفته.
نگاهشو ازم گرفتآبو باز کرد و بدون توجه بهم سرشو زیر آب سرد کرد
بعد از سه چهار ثانیه سرش رو بیرون کشیدم و دستم رو توی موهاش چنگ زدم_منو ببین.. برای چی آوردیم اینجا؟ برای چی اینا رو بهم نشون دادی و حرف زدی؟ که آروم شی که آرومت کنم پس بزار اینکارو بکنم.
دستم رو چند بار بین موهاش که ازشون آب میچکید کشیدم و نگاش کردم.
چشماشو بست سرشو اروم تکون داد و با صدای خشداری جواب داد
-باشهمچ دستش رو گرفتم و سمت اتاق خواب بردمش روی تخت نشوندمش و خدا رو صد بار شکر کردم که مخالفت نکرد.
از توی ساک به سرعت سشوار و یه تیشرت که مال خودمه و زودتر پیدا شد رو بیرون کشیدم.تیشرت رو روی پاش گذاشتم و سشوار رو به برق زدم.
_بپوش عزیزم.سرشو اروم تکون داد و تیشرتو تنش کرد با تعجب به استینای کوتاهش نگا کرد
با اینکه زخماش روحم رو در هم مینوردید اما برای اون بود. و هر چیزی برای جئون جونگکوک نسبت به روح و مغزم خوب بود.
ریلکس سشوار رو روشن کردم و سمت موهاش گرفتم. به چشمای متعجبش نیم نگاهی کردم و توی صدای شسوار لب زدم.
_دیگه دیدمشون و برام آزاردهنده نیست پس راحت باش.امیدوار بودم با آروم بودن من اونم آروم بشه.
بعد از خشک شدن موهاش برعکس روی پاهاش نشستم و دستم رو روی گردنش سینه هاش شکمش بعد از اون بازو ها و کتفش کشیدم.بغض داشت خفه م میکرد و اشک لبالب چشمام پر شده بود
_ الان ازت چند تا سوال میپرسم و صادقانه جواب بده.دستشو دور کمرم گذاشت با صدای گرفته و خشدارش جواب داد
-بگوبدون اینکه نگام رو از چشماش بگیرم شروع کردم.
_هنوزم راحتی که من زخمات رو ببینم یا به شیوه ی آستین بلند و اگه پاهات هم خط دارن شلوار ادامه بدیم؟-راحتم که نشونت دادم.
سرم رو تکون دادم._ راحتی که من بهشون یه وقتایی نگاه کنم و یه وقتای دیگه ازت راجع به دلیل خط کشیدنشون سوال بپرسم یا نه؟
خواستم سوال هام به اندازه ای شفاف باشه که بعدا هیچ ناراحتی برای جفتمون پیش نیاد.
YOU ARE READING
Revuer [kookV, yoonmin]
Fanfictionاون دیوونه بود پس توی لحظه ی اول شناختش.. خیلی عمیق تر از یه شناختن عادی. اون میتونست باهاش بمیره در حالی که تفنگ دست خودشه! درسته اون یه روانشناس بود! و آدم مقابلش... یه نویسنده ی روانپریشِ رمان های ترسناک تخیلی. ولی وقتی یکی از پرونده ها جامه ی وا...