اتفاق تازه

1.8K 90 10
                                    

با لرز و ترس پشت کردمو سرمای بات پلاگ توم فرو رفت. حس لذت و درد عجیبی داشتم. کوسن رو توی مشتم فشردم. هوارد با شدت زیادی از گلوم بیرون دادم و به دستور ارباب شلوارمو بالا کشیدم و ایستادم.

+ خستم نمیای تو اتاق تا بیدار شم
- چشم

نگاه پر از تحسینی به چشمام کرد.
+ افرین.. دختر خوبی باش که باهات راه بیام. اونم تا بیدار شم در؟
- نمیارم

سری به تایید تکون دادو به اتاق رفت و منم به پهلو رو مبل لم دادم تا بات پلاگ اذیتم نکنه و با گوشی و خوراکی مشغول شدم.

❌️  ستایش  ❌️

پک عمیقی از قلیونی که وسط بود گرفتم کارتامو بیشتر پوشوندم که حتی اگه بخوانم نتونن ببینن.

مسعود: سریع بازی کنید دست بچرخه دیگه اه!
مریم: داداش فشار نخور بیا یه پک بزن.. ستایش قیلونو بده اینور

سر شلنگ رو دست مریم دادم لحظه شماری میکردم دست به من برسه که کارتمو رو کنم و برنده شم از طرفی شلوار تنگم بهم فشار میورد و باید میرفتم دستشویی که درستش کنم.

من: اههههه بزن دیگه نترس دوی خشت ندارم
مسعود:  رو باختت شرط میبندم ستایش
من: به همین خیال باش

بازی چرخید و وقتی دست بهم رسید دوی خشت که اخرین و تک کارتم بود رو رو کردم و صدای داد و اعتراض همه بلند شد. بلند خندیدم.

من: دفعه ی دیگه که ادعاتون شد، ادعاتونو بکنید تو ک..
شیما با خنده: عههه زشته
من: تو آستینتون!

از تخت کافه بلند شدم و پوست تخمه های شلوارمو تکوندم به مسعود رو کردم و لب زدم:
- بیا یدیقه

خودمم مسیر توالت رو پیش گرفتم جلوی آیینه ی کثیفش ایستادم و شلوارمو کمی پایین تر کشیدم که اذیتم نکنه چون میدونستم مسعود داره میاد لباسامو مرتب کردم جوری که سینه های برجسته ام مشخص باشه.

تا از در وارد شد دست از کار کشیدم و نگاش کردم نزدیکم شد.
مسعود: بدو الان شیما شک میکنه
ستایش: یه حرفی باهات دارم
مسعود: تو توالت زنونه؟؟؟ بابا من زنم بیرون نشسته بیخیال
ستایش: من دیگه نمیتونم باهات باشم.. مسعود خاک بر سرت زن داری حالیته؟؟ نمیخوام با من به زنت خیانت کنی. رابطمون همینجا...

ادامه ندادم‌. با لبای نازک و چشمای پر از خشمی که نمیتونست بروزش بده نگام کرد مشت گره خوردشو رو سینک روشویی گذاشت و فاصله ش باهام به چندسانت رسید. بوی قلیونو از دهن و لباساش میفهمیدم

مسعود: اون زمانی که هرشب روم بالاپایین میشدی فکرشو نکردی که زن دارم؟؟ اونموقع که یواشکی میومدی تو خونمون التماسم میکردی بکنمت من مجرد بودم؟؟؟ ستایش ک.یر نزن به اعصابم!

اب دهنمو با ترس قورت دادم ترسم ازین بود که همین امشب سر به نیستم کنه ولی با پررویی تمام حرفی که میخواستم بگمو گفتم.

❌ دلبـــر  ❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora