فقط یه شب

1.3K 95 45
                                    

به اسم روی نوتیفیکشن خیره بودم. "دخترِ قشنگم" با یه قلب سفید. پیامو با لرز باز کردم.

- تقلا نکن

تند سربلند کردم و چشم چرخوندم. دورم خالی بود.. با انگشتای بیحس تایپ کردم.

+ دلبر کجایی؟؟؟؟

فیلمی فرستاده شد. زدم رو دانلود. نفسم تو سینه حبس شده بود. حالا دیرتر از هروقت دیگه دانلود میشد.. بازش کردم.

اول زمین و چمنای خیس رو نشون داد. کفشای مردونه و بزرگ! دوربین دست کسی بود که داشت راه میرفت.. فضا چقدر آشنا بود.. جلوتر که اومد جمعیتی رو نشون داد که همه سیاه پوشیده بودن. مادر دلبر رو زمین بود. همه دور تابوت بودن و منو شیرین اون گوشه.. فیلمبردار یه خرما برداشت و انگشت مردونش رو چندبار به تابوت زد و فیلم قطع شد. بخدا دیگه دارم رد میدم.. دیگه دارم رد میدم.. قاتل دلبر تا دم گوشم اومده و من نفهمیدم؟؟

سریع پاشدم عین دیوونه ها اطرافو نگاه میکردم. هیچکس بجز خودم و چندتا خانواده دیگه نبود. پیام اومد

- خوبی؟

عرق سرد به پیشونیم نشست.. درجا گوشیو بستم و رفتم خونه. تیشرت مشکیمو از کمد دراوردم‌ دوش گرفتم. برام سخت بود. خیلی سخت! ولی صورتمو اصلاح کردم و فقط یه سیبیل پابلو اسکوباری گذاشتم.. موها با موزر عین سربازا زدم‌. یاد روزی افتادم که دلبر تو حموم موهامو کوتاه کرد.. لبخندی زدم و سریع محوش کردم.. یه خط نازک رو ابروم انداختم. چندقدم رفتم عقب تا خودمو بهتر ببینم.. لبخند کجی رو صورتم نشست. تمام این پکیج با دست باند پیچی شده و صورت زخمی، ترکیبی رو بهم داد که دوسش داشتم. به لوکیشن علیرضا تو یه خیابون پر تردد رفتم و سوار پرشیای مشکیش شدم.

+ خیابون شلوغ تر نبود انتخاب کنی؟
- بههه! چقدر عوض شدی! تازه شبیه آدمیزاد شدی

بی اهمیت بهش و تخس وارد چت دلبر شدم و فیلمو نشونش دادم. داشت پیامارو بالا میرفت که تند گفتم

+ اونارو نخون!!

نگاهی بهم انداخت و اون فیلم رو نزدیک ۱۰ بار دید.
یهو دنده عوض کرد و بیحرف راه افتاد.

+ کجا؟

موبایل کوچیکی با یه سیمکارت رو پام انداخت.

× سیمکارتو بنداز، این شماره رو بگیر گوشیو بده به سمیرا.
+ سمیرا؟؟
- سلام

با صدای زنی از پشت برگشتم. یه دختر شیطون و جوون که شال قرمز سرش بود. و یه مرد با کت چرم کنارش نشسته بود.. سوالی علیرضا رو نگاه کردم..

سمیرا: وای این کیه چرا انقد وحشیه.. من از مردای خشن و جذاب خوشم میاد

علیرضا: سمیرا یکاری نکن برگردیم سر نقطه اولا! الانم دارم لطف میکنم اجازه میدم از گوه کاریای پرونده‌ت کم بشه.. مثل آدم کارتو میکنی تموم میشه میره.. بفهمم سرو گوشت میجنبه کلاهمون بد میپیچه تو هم.. پس چی شد؟ زنگ میزنی میگ...

❌ دلبـــر  ❌Où les histoires vivent. Découvrez maintenant