چون استادم تویی

1.9K 88 9
                                    

تخت رو مرتب کردم و هرچی منتظر شدم ارباب نیومد به حال رفتم اما بازم پیداش نکردم کمی نگران شدم و سردمم شد با این حال بلند صداش زدم. دستشویی های ویلارو چک کردم تو هیج کدوم نبود همینطور که بلند صداش میزدم در حموم اصلی رو باز کردم.

رو چهارپایه بدون تیشرت نشسته بود به خودش تو آیینه نگاه میکرد و سیگار لا انگشتاش و موزر تو دستش. با دیدنش نفسی از اسودگی کشیدم که توجهش به من جلب شد و صورتشو سمتم برگردوند.

+ بهت اجازه ی ورود دادم؟
- حالت خوبه؟؟
+ من بهت اجازه دادم بیااای؟؟

لحن تندش ترسوندم.

- اینجا چیکار میکنی موزر چرا دستته
+ برو بیرون

سمج وارد شدم و درو بستم. یه چهارپایه گذاشتم پیشش نشستم و موهاشو با نوازش از جلو صورتش کنار زدم.

- چیزی شده؟ میشه به من بگی؟
+ نه نمیشه
- خب اخه..
+ دلبر میخوام موهامو کوتاه کنم چقدر سوال میپرسی!!

میدونستم اعصابش تخمیه و حالش بد سعی نداشتم لی‌لی به لالاش بزارم موزرو به اهستگی از لای انگشتاش دراوردم و بعدش فیلتر سیگار که به ته رسیده بود بود. به سینک زل زده بودو بدجور ذهنش مشغول و داغون.

- میخوای از ته بزنی؟ حیفه موهاتون خیلی خوش فرمه
+ بزن
- م..من بزنم؟!!
+ زیاد حرف میزنی.. سریع باش!

دور گردنش پیشبند بستم‌. موزرو به برق زدم و روشن کردم صداش تو فضا پیچید اهسته نزدیک موهاش کردم و دودل برگردوندم ولی بیحوصلگیشو دیدم و موزرو به تیکه ای از موهاش زدم که رو هوا معلق شد و ریخت.

کل موهاشو با احتیاط کوتاه کردم، خیلی کوتاه. عین سربازا شده بود و با ته ریش و اون موی کوتاه خیلی ترسناک شده بود.

- تموم شد ارباب

تو حال خودش بود بشکنی جلو چشمش زدم که با غیظ نگام کرد خندم گرفت جلوی پاش زانو زدم و صورتمو به یه ور رو زانوش قرار دادم تا نوازشم بکنه، و کرد!

دستشو لای موهام کردو همونجا نگه داشت.

- ارباب
+ هم؟
- چرا خوب نیستی؟ کسی چیزی گفته بگین برم ادبش کنم
+ تو از پس خودتم بر نمیای چه برسه به یکی دیگه
- ولی وقتی شما پشتمین دلم قرصه! حس میکنم هیچکی دیگه جرعت نداره اذیتم کنه.. هیچوقت نرین باشه؟

سخت تو فکر فرو رفت اما سریع به دنیا برگشت.
+ دیگه پاشو لوس نشو

اروم بلند شدم همش استرس داشتم ازینکه ارباب واقعا دوسم نداشته باشه و ازم خسته شده باشه. رفتاراش عجیب شده بود. دم پنجره ایستاد و سیگار روشن کرد که صداش کردم یه طرف صورتشو چرخوند سمتم با اون موهای کوتاه و ته ریش خیلی ترسناک شده بود حس عجیبی تو دلم تکون خورد.

❌ دلبـــر  ❌Onde histórias criam vida. Descubra agora