سایا که داشت از پا درمیومد، سردرد رو بهونه کرد و راه افتاد که یه اتاق واسه خودش پیدا کنه. وقتی مین وو رو توی یکی از اتاقا دید یه راست رفت تو و در رو محکم بست. مین وو که از دیدن سایا شکه شده بود با خنده اومد استقبالش:
مین وو _ واقعا میخوای اینجا بخوابی؟
سایا سر جاش ایستاد. اومد برگرده که مین وو دستش رو گرفت و گفت:
مین وو _ ناامیدت نمیکنم..قول میدم..بهت ثابت میکنم.
.......
داشتم اتاق رو نگاه میکردم که جونگکوک با چمدونا اومد تو. هلشون داد یه گوشه و بعد خودش رو پرت کرد روی تخت. یه لحظه ته دلم خالی شد. واقعا اومده بود توی این اتاق؟ قرار بود باهم باشیم؟ حالا دیگه نامزدم بود. باید چی کار میکردم؟
مثل خودش عادی و بیتفاوت با این موضوع کنار میومدم یا همه چیز رو به روش میوردم و یادش مینداختم و خوشی رو بهش زهر میکردم؟
اصن کی فکرش رو نمیکرد رابطهی من و جونگکوک به اینجا کشیده بشه؟ به ظاهر نامزدیم و باید باهم زندگی کنیم و خیلی چیزا رو با هم قسمت کنیم، ولی باطناً از 2تا غریبه بدتریم.جونگکوک _ نمیخوای بخوابی؟
یهو به خودم اومدم. نگاهی به جونگکوک که روی تخت ولو شده بود انداختم و گفتم:
_ فعلا نه.
رفتم سمت چمدون و واسه فرار از فکر و خیال لباس و حوله و وسایلم رو درآوردم و رفتم حموم تا زودتر از شر اون لباسها و گریم مسخره خلاص شم.
........
سایا هنوز فکرش پیش جونگکوک و لیانا بود.
مین وو _ هی کوچولو.. کجایی؟
سایا به خودش اومد. روی تخت غلطی زد و گفت:
سایا _ در رو ببند. لطفا.
مین وو اومد سمتش و خودش رو روی تخت کنار سایا انداخت و یه دستش رو تکیهگاه سرش کرد با چشمای جذابش به سایا خیره شد. سایا نیمنگاهی سرد بهش کرد و گفت:
سایا _ برو کنار ببینم!
مین وو فقط زل زده بود به چشماش.
سایا _ برو کنار.
مین وو همینجوری که آروم خم میشد روی صورت سایا بهش گفت:
مین وو _ نمیرم...
مین وو اروم صورتش رو آورد پایین. سایا سریع با یه انگشت پیشونی مینوو رو هل داد عقب و گفت:
_ بهتره حد خودت رو بدونی، وگرنه بد میبینی!
مین وو دست سایا رو گرفت و بوسید و گفت:
_منم نمیخواستم کاری بکنم. فقط میخواستم یه بوس کوچولو از لبات بکنم و بخوابم.
این رو گفت و آروم یه بوس کوچیک از لبش دزدید و با خوشحالی برگشت سر جاش و روش رو برگردوند اونور.
![](https://img.wattpad.com/cover/327931632-288-k648962.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Bad Romeo | رومئوی بد
Фанфикمیخوام تو رو بکشم جونگ کوک... اما چاقو رو تو سينه ی خودم فرو میکنم... درست مثل ژولیت. فقط نميدونم اینطوری تو کشته میشی يا من... .......................................................... بعد ورشکستگی شرکت هایب، یه شخص آمریکایی به اسم "کارین" کل کمپا...