با شنیدن فریاد مینوو که اسم سایا رو صدا میزد، یه دفعه به خودم اومدم و وسط خوردن لبهای جونگکوک یهو سرم رو بلند کردم.
انقدر این کارم یه دفعه بود که جونگکوک یهو چشماش رو باز کرد و بهم خیره شد. اما من نگام به در نیمه باز اتاق بود.
مینوو_ سایا! سایا...
نه. انگار درست شنیده بودم. اون بیرون یه اتفاقی افتاده بود. خیلی سریع از توی بغل جونگکوک اومدم بیرون و شروع کردم به دوئیدن. اصلا نفهمیدم چطوری خودم رو رسوندم به سالن اصلی. فقط وقتی مینوو رو دیدم نالیدم:
_ چی شده؟
مین وو برگشت و با وحشت اومد سمتم و دستم رو گرفت و با خودش کشوند.
مین وو _ لیلی زود باش... به دام برس! سایا حالش خوب نیست.
تازه متوجه سایا که روی کاناپه افتاده بود شدم. سریع خودم رو رسوندم بهش و چندبار پشت هم صداش زدم:
_ سایا... سایا... سایا من رو ببین... سایا!
حالا دیگه همه از اتاقاشون اومده بیرون و نگران دور و بر ما ایستاده بودن.
جین _ چی شده؟
یونگی _ یکی بگه چه خبره اینجا!
اما جیمین بدون پرسیدن کوچیکترین سوالی، گوشیش رو درآورد و زنگ زد به بادیگاردا و بهشون گفت سریع یه دکتر خبر کنن. سایا روی کاناپه توی خودش مچاله شده بود و بریده بریده نفس میکشید. بهش نزدیکتر شدم و دستم رو گذاشتم روی صورت خیس از عرقش.
_ سایا.... چشمات رو باز کن. من رو ببین!
اروم چشماش باز شد. نگاهی به من کرد و دستم رو گرفت و فشار داد. انگشتاش انگار یه تیکه یخ بودن. عرق سردی هم کل بدنش رو پوشونده بود. یهو داد کشیدم:
_ یکی اون در لامصب رو ببنده!
خودم هم از فریادی که کشیده بودم ترسیدم ولی حداقل باعث شد که مین وو سریع بپره و در رو بنده.
_ یه پتو بیارین... زود باشین!
این دفعه جیمین بود که قبل از تموم شدن جمله من با یه پتو برگشته بود. ازش گرفتم و انداختم روی سایا و گفتم:
_ سایا اروم نفس بکش. اروم و شمرده. اصلا نترس. باشه؟ الان دکتر میرسه...تو هیچیت نیست، فقط یکم عصبی شدی.
بعد رو به مین وو کردم و نگاه طلبکارم رو بهش دوختم و با چشم و ابرو واسش خط و نشون کشیدم که بعدا به حسابش میرسم. اما اون حسابی ترسیده بود سریع گفت:
مینوو _ باورکنین من کاری نکردم!
دست سایا که حالا یکم گرم شده بود رو از تو دستم درآوردم و جلوش ایستادم و زیرلب آروم غریدم:
![](https://img.wattpad.com/cover/327931632-288-k648962.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Bad Romeo | رومئوی بد
Fanficمیخوام تو رو بکشم جونگ کوک... اما چاقو رو تو سينه ی خودم فرو میکنم... درست مثل ژولیت. فقط نميدونم اینطوری تو کشته میشی يا من... .......................................................... بعد ورشکستگی شرکت هایب، یه شخص آمریکایی به اسم "کارین" کل کمپا...