با ناراحتی هوفی کردم و با دیدن اون سه مرد که بدون توجه به ما درمورد زندگیمون نظر میدادن و هیچ چاره ای برای ما نمیذاشتن چشمام رو برای بار دهم چرخوندم.
"بله،من فکر میکنم بهتره با حرف اقای جئون پیش بریم ایشون گفت نیازی به یه مراسم مجلل برای عروسی نیست،فقط باید ازدواجشون توی دادگاه ثبت بشه"اقای کیم گفت و جرعه ای از قهوش رو خورد و من شدیدا دلم میخواست بزنمش.
"وبعدش اونا میتونن تو یکی از عمارتامون زندگی کنن"
با عجز گفتم"اما پدر" دیگه نمیتونستم مغزمو کنترل کنم
پدرم با لحن سرزنش واری گفت"جیمین،نمیبینی ما داریم اینجا حرف میزنیم؟"نگاهم زو ازش گرفتم که اهی کشید و تحریک شدم که دوباره حرفش رو قطع کنم
جونگکوک زمزمه کرد"بچه ی لوس" تا من بشنوم و بعد نگاه مرگباری تحویلش دادم
تهیونگ و جونگکوک تمام مدت کنار من نشسته بودن درحالی که پدراموش کنار هم نشسته بودن و حرف میزدن
اولین چیزی که به ذهنم رسید ایندم بود اینکه قراره همسر ایندم توی عروسی چطوری باشه،قراره چطوری همسرم رو دوست داشته باشم و پدر خوبی برای بچه هام باشم اما فکر کنم این فقط در حد یه فانتزیه که برای خودم میسازم تا وقتی که این دوتا عوضی تا اخر عمر به من چسبیدن.
و من متنفرم از این وضعیت،از این واقعیت که اونا برای ایندم تصمیم میگیرن و من نمیتونم هیچکاری بکنم ،چیزی که بیشتر ازارم میده اینکه اون دوتا بدون اینکه اعتراضی به این موقعیت بکنن با خیال راحت نشستن.
چرا و چطوریه که فقط من دارم روی این مسئله کار میکنم نکنه واقعا منم که دارم اینقدر ریکشن نشون میدم؟
آیا اینکار واقعا ارزش بلک کارت رو داشت؟ ناگهان احساس تهوع کردم و دلم خواست بالا بیارم.
"مینی حالت خوبه؟"نگاهی به پدرم انداختم که با نگرانی شیرینی نگاهم میکرد.
واقعا اون همیشه اینقدر چهرش مهربونه؟
"حالم خوبه فقط نیاز دارم از دستشویی استفاده کنم" بلند شدم،فکر کنم اگه یک دقیقه دیگه اینجا بمونم عقلمو از دست میدم.
"اوکی،جونگکوک میشه کمکش کنی تا مطمعن بشیم حال جیمین خوبه؟"
پدرم درخواست کرد و دلم میخواست فریاد بزنم.
با صدای بلندی گفتم "چی؟،دَد من خوبم" نگاه بدی بهش انداختم.
"نه خوب نیستی،تو خیلی عرق کردی"
"اما دَد"با تلخی فریاد زدم و وقتی دوباره حرفم رو قطع کرد چشمی براش چرخوندم
"اما نداریم،جونگکوک لطفا ببرش"اقای پارک با لبخند زمزمه کرد ،جونگکوک سری تکون داد و بلند شد
DU LIEST GERADE
my husbands
Fanfictionwriter:@candymicheal فیک ترجمه ای یه دل سرد و دردسر ساز به اسم جئون جونگکوک یه فاک بوی به اسم کیم تهیونگ یه پولدارِ لوس و خرابکار به اسم پارک جیمین چه اتفاقی میوفته وقتی پدراشون اونارو مجبور به یک ازدواج ناخواسته برای طمع منفعتشون بکنن؟ اونا مثله...