میدونید داستان از کجا شروع شد و چطور همه چیز توی زندگیم تغییر کرد؟ از اون روزی که تصمیم گرفتم دنبالش کنم و اونو الگوی خودم قرار دادم؛آدما همیشه تنها چیزی که بهش فکر میکنن موفقیت و پوله که اون دختر دقیقا هر دوی اون گزینه ها رو داشت یعنی از نظر من که کاملا بی نقص بود و هر دختری آرزوی به دست آوردنش رو داشت .
جنی کل شب رو داخل اتاقش مشغول درس خوندن
بود و داشت برای امتحان فرداش آماده میشد ولی توی تایم استراحتش اینستاگرامشو چک کرد که ببینه کسی عکسی به اشتراک گذاشته یا نه .جنی که چند دقیقه ای رو داخل اینستا میچرخید با دیدن عکسی که از یه مدل معروف بود در موردش کنجکاو شد و وارد اکانتش شد انگار اون مدل باعث
شد که ساعت ها رو داخل اینستا بگذرونه و غرق
عکس هایی که به اشتراک گذاشته بود؛ بشه .جنی وقتی به خودش اومد و نگاهش به ساعت افتاد کمی خودشو کش داد و دوباره مشغول درس خوندن شد که توی امتحان فردا بهترین نمره ها رو بگیره و مثل همیشه دانش آموز برتر مدرسه باشه .
جنی آرزوش رفتن به بهترین کالج های خارج کشور
و ثروتمند شدن بود چیزی که باید خیلی برای رسیدن بهش تلاش میکرد و کلی کار میکرد اما ..این چیزی که اون درون ذهنش مرورش می کرد با سخت کار کردن به دست نمی اومد چون با کار کردن
به زور مخارج خودشم در میاورد حالا چه برسه به اینکه بخواد برای آینده پول جمع کنه .یعنی اینکه جنی رویای ثروتمند شدن داشته باشه خودخواهیه؟! یا باید به همین زندگی عادی و سختی
که داره راضی باشه ؟جنی کتاب درسیش رو بست و با لبخند رضایتمندی که روی لباش نشست از روی صندلیش بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی رفت تا با شستن دست و صورتش برای خواب آماده بشه .
وقتی برگشت کنار میز گوشیشو برداشت و دوباره نگاهی به همون عکس های اون مدل معروف خیره
شد * ولی خیلی جذابه *خودشو پرت کرد روی تخت و با دقت به عکس هاش نگاه میکرد که بتونه خونه ای که توش زندگی میکنه رو تصور کنه؛ یه خونه لوکس و مجلل که دختر جذاب و سکسی اونجا اینور و اونور میره اونم با یه لباس جذاب و گرون قیمت .
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...