هر دوشون به چشمای هم خیره موندن که جنی با لبخندی گفت : من ..
حرفش با گذاشته شدن لبای لیسا روی لباش ناتموم موند و خودبه خود چشماش بسته شد؛ بعد اینکه چشماشو دوباره باز کرد و به چهره ی لیسا نگاه کرد لبخندی روی لباش نشست و آروم خودشو تو آغوش گرم لیسا انداخت؛ محکم همدیگه رو بغل کردن و همونجوری خوابشون برد .
این لحظه ی شب اولی که با کلی عشق و احساسات زیباشون تموم شد روز بعدش با جای خالی لیسا روی تخت شروع شد و جنی با باز کردن چشماش و ندیدن لیسا روی تخت آروم بلند شد و خواست دنبالش بگرده که چشمش به کاغذی روی میز کنار تخت افتاد و به سمت میز رفت و با خوندن یادداشتی که لیسا قبل رفتنش براش گذاشته لبخندی روی لباش نشست .
عشقم من امروز عکس برداری داشتم چون خیلی عمیق خوابیده بودی دلم نیومد بیدارت کنم صبحونتو که روی میزغذاخوری گذاشتمو بخور و موقع رفتن به مدرسه هم از درِ پشتی برو چون ورودی اصلی خبرنگارا هستن خیلی دوست دارم از طرف عشقت لیسا ..
جنی با کلی ذوق به سمت آشپزخونه رفت و با خوردن صبحونه اش از درِ پشتی به سمت خونه اش راه افتاد
و سریع آماده شد و با دیدن جیسو که منتظرش جلوی درِ خونه اش ایستاده بود کمی باهاش حرف زد .جیسو مسیرشو به سمت مدرسه اش عوض کرد و جنی هم به مدرسه ی خودش رفت ولی نرسیده به مدرسه اش با تعجب به جمعیت زیادی که جلوی ورودی مدرسه اش ایستاده بودن؛ خیره شد * ریلکس باش جنی قرار نیست اتفاقی بیوفته پس آروم مثل همه وارد مدرسه شو و نگران نشو * داشت وارد مدرسه میشد که یکی
از همون دخترا با دیدن جنی سریع شناختش و داد زد : اون جنیه !! ..با صدای بلندش بقیه ی طرفدارای لیسا هم متوجه حضور جنی شدن و به سمتش پا تند کردن و شروع کردن به عکس گرفتن ازش و حرفایی که باعث آزارش میشد پس جنی با ترس خواست فرار کنه ولی همینکه چند قدمی رو به عقبش برداشت مستقیم افتاد تو بغل لیسا * بوی عطر تنش آشناست نکنه ! .. *
موقع برگردوندن سرش و دیدن لیسا که پشت سرش ایستاده سریع کمی ازش فاصله گرفت ولی لیسا دوباره بغلش کرد و باعث شد طرفداراش از حرکتش شوکه بشن .
لیسا لبخندی زد و نگاهی به جنی انداخت و لب زد : ببخش عشقم که صبح تنهات گذاشتم ..
جنی : چیزه؛ الان نباید سر عکس برداریت باشی ؟
لیسا : آه ببخشید یادم رفته بود که بهت بگم امروز
توی مدرسه ی جیندیا عکس برداری دارم پس قراره کلی همو ببینیم چطوره ؟ خوبه نه ؟! ..طرفدارای لیسا با لاس زدنای لیسا شروع کردن به جیغ کشیدن از ذوق و خیلی هاشونم به جنی حسودی می کردن و بخاطر رابطشون ناراحت بودن و از جنی کینه گرفته بودن ولی یه چیزی خیلی واضح دیده میشد اونم حس عشقی بود که جنی و لیسا بهم پیدا کرده بودن .
لیسا سرشو به گوشای جنی نزدیک کرد و لب زد : میدونی موضوع عکس برداری امروز چیه ؟
جنی آروم گفت : نمیدونم .
لیسا لبخندی زد و جلوی همه فناش گازی از لاله ی گوش جنی گرفت و لب زد : جنی .
اینو گفت و دستاشو گرفت و اونو به داخل مدرسه
برد؛ جنی هم با خجالت و سرخ شدن گونه هاش همراهش وارد مدرسه شد و همونجا با جمعیت زیاد دانش آموزایی که بهشون نگاه میکردن مواجه شد .جلوی کلاس بودن و لیسا بوسه ای روی گونه اش گذاشت و سریع دویید به کلاسی که محل عکس برداریش بود ولی تا رفتنش مثل بچه دبیرستانی ها
با کلی ذوق براش دست تکون میداد و براش بوس هوایی می فرستاد . جنی با رفتن لیسا شروع کرد به جیغ های ریزی کشیدن و آروم کردن اون هیجان و خجالتی که باهم درونش ترکیب شده بودن و وقتی آروم شد وارد کلاسش شد و با وجود نگاه هایی که روش بودن بی توجه روی صندلیش نشست .معلم درس میداد و جنی هم تموم فکرش لیسا بود که الان داره چیکار میکنه و چجور بهونه ای برای جیم زدن از کلاس درسیش پیدا کنه تا بفهمه که لیسا چیکار می کنه . وقتی گوشیشو روشن کرد و خواست به جیسو پیام بده متوجه پیام های زیادی که از طرف آدمای ناشناسی که براش اومده بودن؛ شد .
+ دست از دوست داشتن عشقم بردار .
× چطور به خودت جرأت دوست داشتن لیسامانوبان
رو میدی ؟!
# فکر نکنی چون وارد زندگیش شدی دیگه اون مال توئه ها ! چون تو تنها یه عشق زودگذری براش پس خیال عشق ابدی بودنش برت نداره .._________________________________________
سلام عزیزای دلم امیدوارم که این پارت هم براتون جذاب بوده باشه 🥰❤️🔥
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...