پس با فکر اینکه فردا غافلگیرش کنه مدادشو برداشت و شروع کرد به یادداشت کردن ایده هایی که به ذهنش میومد و فراهم کردن مکانی رمانتیک که هر دوشون تنهایی بتونن یه شب رمانتیک رو تجربه کنن .
وقتی داشت مکان هایی که برای شب مناسب بودن رو داخل گوشیش چک میکرد صدای مامانشو شنید و با صدای به نسبت بلندی لب زد : بله ؟! ..
گلوریا درِ اتاقو باز کرد و گفت : دخترم برای شام میخوای غذای موردعلاقتو درست کنم ؟
جنی آروم گفت : من شب بیرون قرار دارم .
گلوریا وارد اتاق شد و با کنجکاوی لب زد : با دوست پسرت قرار داری ؟!
همین جنی رو عصبانی کرد و باعث شد دیگه سکوت نکنه و وقتی روبه روی مادرش ایستاد لب زد : درسته برگشتی و باهام زندگی میکنی مامان ولی نمیتونی همه چی رو راجبم بفهمی پس لطفا اینقدر سئوال پیچم نکن باشه !!؟ ..
اینو گفت و با برداشتن قلم و دفترش اتاقو ترک کرد
و روی مبل نشست تا برای یه شب رمانتیک چجوری تدارک ببینه که دختر درون قلبشو بتونه غافلگیر کنه .با دیدن کشتی که برای یه روز اجاره اش میدادن لبخندی روی لباش نشست و با پیام دادن به صاحب کشتی تونست برای یه روز اجاره اش کنه .
درحالیکه داشت برای شب فکر میکرد مدادشو گذاشت کنار گوشش و به عکس اتاق هایی که تزئین شده بودن نگاه میکرد * فکر کنم همین اتاق خوب باشه ! * از روی مبل بلند شد و برگشت به اتاقش و به داخل کمدش نگاهی انداخت .
وقتی بالاخره از بین همه لباساش یه ست جذاب پوشید از آیینه قدی داخل اتاقش نگاهی به خودش انداخت و لبخند رضایتمندی روی لباش نشست و گفت : اینجوری خوب بنظر میرسم ..
وارد راهروی خونه شد و درحالیکه داشت بند کفشاشو میبست روبه مادرش لب زد : من امشب بر نمیگردم .
گلوریا : میدونم حق دخالت ندارم ولی مراقب خودت باش دخترم .
جنی سرشو بلند کرد و برای چند لحظه نگاه دلتنگشو
به مامانش دوخت و بعد با باز کردن در رفت بیرون انگار جنی دلش برای اون روزای شادی که داشتن تنگ شده بود چون بعد شنیدن اون حرف مامانش بغضش گرفته بود و همینطوری که داشت میرفت سمت هتلی که قرار بود رزروش کنه چند قطره اشکی که داخل چشماش جمع شده بودن رو با کف دستش پاک کرد
تا چشماش خیس و قرمز نشه و بتونه جلوی اشکایی
که ناخودآگاه اومده بودن سراغش رو بگیره و نزاره احساساتش همه برنامه ریزی هاشو بهم بریزه .
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...