لیسا از رئیسش خداحافظی کرد و با لبخند مصنوعی که روی لباش نشست گفت : عشقم هنوز خیلی زوده چرا بیدار شدی ؟! نکنه بخاطر صدای من بیدار شدی !!؟ ..
جنی خودشو انداخت تو آغوش لیسا و لب زد : میشه همینجوری بمونی تا خوابم ببره هوم ؟ ..
لیسا : ولی جنی آخه ..
جنی : من خوابم میاد اونی ..
لیسا دیگه چیزی نگفت و اینبار بجای حرف زدن اونو محکم بغل کرد و با نوازش کردن سرش بخاطر کیوت و لوس شدنش لبخندی روی لباش نشست * حالا من این دختره رو چجوری ازت دور نگه دارم بیبی !!؟ .. *
وقتی جنی دیگه توی بغلش خوابش برده بود آروم همونجوری که بغلش کرده بود بلندش کرد و اونو به سمت اتاقشون برد و روی تخت گذاشتش و بوسه ای روی پیشونیش گذاشت و آروم گفت : چقدر خوشبختم که تو رو دیدم پرنسس زیبام .
* باید خودم بهش بفهمونم که تو فقط مال منی و کسی حق نزدیک شدن بهتو نداره *
لیسا توی تایمی که جنی خواب بود صبحونه رو آماده کرد و برگشت توی اتاق تا بیدارش کنه ولی دوباره جنی به زور بیدار شد و وقتیم که بیدار شد اونو بغل کرد تا همراهش بخوابه .
لیسا از روی تخت بلند شد و گفت : نمیخوای صبحونه بخوری عشقم ؟!! اگه نمیخوای پس اشکالی نداره خودم تنهایی پنکیک ها رو میخورم ..
اینو گفت و از قصد چند قدمی رو به سمت درِ اتاق برداشت و همینکه خواست از اتاق بره بیرون دستی
دور کمرش حلقه شد و سری روی پشتش گذاشته شد برای همین لبخندی زد و دستاشو روی دستای جنی که محکم دور کمرش قفلش کرده بود؛ گذاشت و ادامه داد : بالأخره تونستم بیدارت کنم ..جنی که هنوزم چشماشو کامل باز نکرده بود لب زد : من نمیخوام بیدار شم اونی ..
لیسا : تو که قبلا زود بیدار میشدی الان چرا تنبل شدی شیطون !!؟ ..
جنی چشماشو باز کرد و از پشت بوسه ای روی گردن لیسا گذاشت و جواب داد : چون تو رو دارم .
اینو گفت و بعد ازش جدا شد و با زبونی که براش درآورد دویید سمت آشپزخونه و پشت سرشم لیسا
با لبخندی که از ذوق و خوشحالی بود؛ دنبالش رفت
به آشپزخونه و روبه روش روی صندلیش نشست و نگاهشو به دختری که مثل بچه ها غذاشو میخورد
داد .جنی که اطراف لبشو کثیف کرده بود نگاهشو به لیسا داد و با خوشحالی گفت : اوممم اونی خیلی خوشمزه شده .
ولی با برخورد لبای لیسا روی لباش و حس مک عمیقی که به لباش زده شد چشماش گشاد شد و همونجوری سرجاش خشکش زده بود و وقتی لیسا ازش فاصله گرفت و با لبخندی بهش خیره شد؛ جنی از خجالت سریع نگاهشو به اطرافش داد و گفت : چیزه؛ اونی امروزم میریم برای عکس برداری ؟!
لیسا مکثی کرد و با فکر اینکه اگه هر دوشون برن پس قطعا با اون دختره روبه رو میشن سرشو بلند کرد و به جنی که منتظر جوابی از طرفش بود نگاهی انداخت و جواب داد : آره .
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...