جیسو با شنیدن صدای رزی هنگ کرده بود و نمی دونست که چه جوابی به رزی بده که دوباره رزی
گفت : الو ؟؟و همون لحظه جیسو از شدت استرس و شوک سریع تماسو قطع کرد و صفحه گوشیشو خاموش کرد خیلی عجیب قلبش داشت میزد و نمیتونست خودشو آروم کنه برای همین از روی صندلیش بلند شد تا با رفتن به بالکن اتاقش و تنفس کردن هوای بیرون بتونه روی آروم کردن قلبش تسلط پیدا کنه .
از اونجا به آسمون نگاه کرد و با دیدن ماه لبخندی روی لباش نشست انگار همین دیدن ماه براش کافی بود تا تموم اون احساساتی که داشت رو آرومتر کنه * ماه چقدر شبیه رزیه * یهو که متوجه حرفی که به زبون آورده بود، شد با گفتن " به فنا رفتی جیسو " روی صندلی بالکن نشست و همونجا غرق تصوراتش شد یعنی میتونست به فکر رفتن تو رابطه با دختری که خیلی اتفاقی بهش زنگ زده بود، بشه یا داره زیادی خیال بافی میکنه ؟!
داشت درمورد رزی فکر میکرد که یهو با صدای گوشیش توجهش به گوشیش رفت و با دیدن پیامی که از طرف جانگمین براش اومده بود با ذوق شروع کرد به تایپ کردن .
جانگمین : چیکار میکنی ؟
جیسو : دارم به ماه نگاه میکنم .
جانگمین : واقعا ؟ منم از دفتر شرکت دارم به ماه نگاه میکنم ..
جیسو یهو با لبخند بزرگی که روی لباش جا خوش کرده بود گفت: احتمالا حسش کردی که منم دارم به ماه نگاه میکنم ..
جانگمین هم لبخندی زد و گفت : احتمالا ..
جیسو به صفحه چتشون زل زده بود ولی یه چیزی داشت اذیتش میکرد اونم فکر کردنش به رزی بود و حسی که موقع فکر کردن به رزی بهش دست میداد .
با پیام دیگه ای که از طرف جانگمین براش اومد پیامشو لایک کرد و گوشیشو کنار گذاشت و چشماشو بست و سعی کرد افکارشو آزاد کنه و به چیزی فکر نکنه بدون اینکه متوجهش بشه همونجا روی صندلی بالکن خوابش برد و صبح زود با صدای گوشیش از خواب پرید .
با چشمای نیمه باز نگاهی به گوشیش انداخت و با دیدن شماره جانگمین سریع گوشیشو جواب داد .
جانگمین : پس هنوز تغییری نکردی ..
جیسو خمیازه ای کشید و با تعجب جواب داد : منظورت چیه ؟!
جیسو یهو که به پایین بالکن نگاهی انداخت چشمش به جانگمین که بیرون داره بهش نگاه میکنه افتاد و سرشو پایین گرفت که جانگمین پشت گوشی با لبخندی گفت : میدونستم ممکنه دیر بیدار شی و دیرت بشه برای همین بهت زنگ زدم؛ بیا پایین تا برسونمت ..
جیسو " گند زدمی " زیرلبش گفت و تماسشو قطع کرد .
* گند زدی جیسو ببین پسره هنوزم عادتاتو میدونه از بس تنبل و خنگی تو * با دیدن ساعت گوشیش پاهاشو به طرف کمدش تند کرد تا برای دیر نرسیدن به مدرسه سریع آماده بشه .وقتی آماده شد موهاشو به عقب داد و با نگاه کردن به خودش از آیینه ی قدی لبخند رضایتمندی روی لباش نشست * مثل همیشه خیلی خوشگل شدی جیسو * با همین لبخند کیفشو برداشت و دویید به بیرون خونه تا همراه جانگمین بره مدرسه اش .
با دیدن جانگمین دستی براش تکون داد و کنارش ایستاد : آنیو مستر جانگمین .
جانگمین زد زیر خنده و گفت : مستر جانگمین ؟!
جیسو : خب مگه چشه ؟؟
جانگمین : نه هیچ ایرادی نداره فقط حس کردم که زیادی خاصه برای من .
جانگمین درِ ماشین رو برای جیسو باز کرد و ادامه داد : میسیز جیسو سوار شید تا دیرتون نشده ..
جیسو سوار ماشین شد و با گفتن " تنکیو " روی صندلی ماشین لم داد؛ با حرکت کردن ماشین هر دوشون دیگه هیچ حرفی نزدن و تا رسیدن به مدرسه جیسو، بین هر دوشون رو سکوت سنگینی گرفته بود همونجا جانگمین نگاهی به جیسو انداخت و با لبخندی گفت : رسیدیم .
وقتی اینو گفت جیسو آروم کمربندشو باز کرد و خواست از ماشین پیاده شه که با گرفته شدن مچ دستش توسط جانگمین دیگه حرکتی نکرد و نگاهشو دوباره بهش داد ولی با برخورد لبش به لبای جیسو؛ سرجاش با چشمای گشاد خشکش زد و نتونست حرکتی کنه وقتی به خودش اومد و کمی ازش فاصله گرفت جانگمین یهو شروع کرد به معذرت خواهی کردن .
ولی جیسو از شیشه ماشین به بیرون خیره شد و نگاهش به دختری که داشت بهشون نگاه میکرد؛ افتاد
و همین بیشتر اونو ناراحت کرد اینکه دختری که اصلا حدسشم نمیزد که یه روز جلوی مدرسه اش ببینتش الان دقیقا با یه دسته گل منتظرش ایستاده بود و اونو با جانگمین اونم موقعی که همدیگه رو میبوسیدن دید .احتمالا الان به چیزی که نمیخواد اصلا بهش فکرم کنه، داره فکر میکنه جیسو نگاهی به جانگمین انداخت که جانگمین با تعجب گفت : اون دختر دوستته ؟! ..
توی اون لحظه جیسو نمیدونست که چه جوابی بهش بده و انگار چیزی سر زبونش نمی چرخید ولی تنها الان یه چیزی براش مهم بود اونم دور نشدن از دختری که انگار عاشقش شده بودم؛ بود پس بدون توضیحی از ماشین پیاده شد و دوییدم سمت رزی که جانگمین هم مثل دقیقا بچگی هاش دنبالش راه افتاد و از فاصله تقریباً کمی به جیسو و رزی که روبه روی هم ایستاده بودن خیره شد . مثل این بود که اونم حسی که جیسو و رزی بهم داشتن رو حس کرده بود و بهشون شک کرده بود .
_________________________________________
سلام قشنگا این پارت زودتر آپ شد به درخواست یکی از ممبرای قشنگم امیدوارم که از خوندنش لذت برده باشید 😍❤️🔥
کیوتی ها متاسفانه چهارشنبه مانی آپ نمیشه چون یه فیکشن دیگه رو باید بنویسم ببخشید 🥺💔
STAI LEGGENDO
Money ❤️🔥
Storie d'amoreفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...