بعد دوش گرفتن صبحونه خورد و آماده ی رفتن
به مدرسه شد . داشت راه میوفتاد که با صدای نوتیفیکیشن گوشیش حواسش به سمت گوشیش
رفت و سریع گوشیشو چک کرد . انگار لیسا پست
جدید گذاشته بود برای همین وارد اکانت لیسا شد .با دیدن عکسی که به اشتراک گذاشته بود یهو ذهنش به سمت خواب خجالت آوری که دیده بود رفت و دوباره چشماشو بست و شروع کرد به خفه کردن جیغ هاش .
ولی وقتی کمی به عکس لیسا نگاه کرد مجذوبش شد یعنی امکان این بود که واقعاً باهاش وارد رابطه بشه ؟ و یا فقط جز یه خیالات چیزی بیشتر نبود ؟!
جنی : خجالت بکش جنی؛ چرا داری به اینکه به فاکت بده فکر میکنی ؟! به خودت بیا دختر ..
سریع گوشیشو کنار گذاشت و راه افتاد به سمت مدرسه تا زودتر برسه و دیر نرسه به مدرسه . وارد کلاسش شد و سریع روی صندلیش نشست تا برای امتحانش آماده بشه درسی که شب خونده بود رو مروری کرد و با بیرون آوردن خودکارش آماده ی امتحان دادن شد .
معلم وارد کلاس شد و برگه های امتحانی رو پخش
کرد و همه توی سکوت مشغول جواب دادن به سئوالات امتحانی شدن . جنی همه ی سئوالات رو سریع جواب داد و برگه رو به معلم تحویل داد و برگشت سر جاش .با لبخندی که روی لباش بود از جواب هاش خیلی راضی و مطمئن بود اما توی این مکان امتحانی یهو دوباره لیسا رو تصور کرد و همین باعث شد لبخندش محو شه * پوفففف آخه چرا الان باید من بهش فکر کنم ؟! * تا تموم شدن تایم کلاس سرشو گذاشت روی دستاش و چرتی زد .
داشت خوابش میبرد که با صدای زنگ مدرسه بیدار شد و به بچه های کلاسش که به سلف غذاخوری می رفتن نگاهی انداخت و اونم بلند شد که باهاشون بره .
گوشیشو دستش گرفت و به بهترین دوستش یعنی جیسو پیام داد .
جنی : جیسو زنده ای ؟
جیسو : معلومه که زنده ام؛ جنی دیشب یه کلیپ تو صفحه یوتیوبم آپلود کردم شاید باورت نشه ولی کلی ویو و لایک خورد .
جنی خندید و به شوخی گفت : آره جون عمت تو گفتی و منم باورم شد .
جیسو با دلخوری لب زد : اگه حرفمو باور نمی کنی میتونی خودت تو یوتیوب نگاش کنی ..
جیسو داشت تایپ می کرد پس جنی فعلا چیزی ننوشت تا ببینه که جیسو چی مینویسه . جنی وقتی پیام جیسو رو خوند سریع شروع کرد به تایپ کردن .
جیسو : جنی من تونستم دو کارت ملی جعلی با اسم های خودمون گیر بیارم میایی باهم بریم کلاب و کلی خوش بگذرونیم ؟
جنی : امشب بریم ؟
جیسو : عالیه بنظرم؛ راستی از اون لباسای برهنه بپوش شاید تونستیم یکی رو اونجا تور کنیم .
جنی : باشه؛ من باید برم؛ کلاسم الانه که شروع بشه .
جیسو یه شکلک قلب فرستاد و آفلاین شد جنی هم سریع برگشت به کلاسش . امروز انگار مثل روزهای قبل نبود و مدام ذهنش به سمت اون مدل معروف می رفت
و اصلا حواسش به درسی که معلم تدریسش می کرد نبود .* یعنی چجوری بهش نزدیک شم ؟! * خیلی دلش می خواست که از نزدیک ببینتش و کاری کنه که شیفته اش بشه ولی یه حسی بهش می گفت که الکی داره برای خودش خیال بافی میکنه و هیچوقت نمیتونه بهش نزدیک شه ..
یواشکی صفحه ی گوشیشو باز کرد و رفت به داخل اکانت شخصی اون مدل و به آخرین پستی که به اشتراک گذاشته بود دوباره نگاه کرد؛ اون یجور متفاوت دلشو برده بود درسته که همش انکارش می کردم ولی بازم اون احساساتی که بهش پیدا کرده بود رو حتی حرف هاش هم نمی تونست انکارش کنه و نادیده اش بگیره . دوباره که به اون خواب فکر کرد نیشخندی زد
و با تصور برخورد انگشتای لیسا روی بدنش چشماشو بست و لبشو گازی گرفت؛ آره جنی می خواست که باهاش وارد رابطه بشه و مثل خوابی که دیده بود زیرش فقط ناله کنه اما اینکه چجوری بهش نزدیک
بشه ذهنشو درگیر کرده بود .کلاس های امروزشم تموم شد و زنگ آخر مدرسه به صدا در اومد مستقیم برگشت خونه و از خستگی خودشو روی مبل پرت کرد .
جنی یهو از رو مبل بلند شد و با کلی ذوق با تصور کردن لیسا به سمت آشپزخونه رفت و نهارشو خورد و برگشت به اتاقش . ساعت ها رو دنبال یه لباس مناسب برای کلاب بود تا اینکه بالأخره یه لباس پیدا کرد و پوشیدش و کتشم روی همون لباس پوشید .
گوشیشو برداشت و به جیسو زنگ زد .
جنی : سلام کجایی ؟
جیسو : اگه پرنسس خانم تشریف بیارن پایین من بیرون منتظرشون ایستادم .
جنی : زنگ میزدی؛ مگه مجبورت کردم که منتظرم بمونی ؟!
جیسو : آره .
وقتی اینو گفت گوشی رو روش قطع کرد و سریع رفت بیرون؛ تا چشمش بهش افتاد یه لگد به باسنش زد که آخی گفت و بهش با اون چشمای درشتش نگاه کرد .
جنی : اینجوری نگام نکن حقت بود .
جنی و جیسو توی مسیر کلاب کلا با هم شوخی کردن و خندیدن تا اینکه خواستن وارد کلاب شن که جنی محکم به دختری برخورد کرد و همین اونو عصبی کرد
و با صدای به نسبت بلندی به دختره گفت : جلوتو نگاه کن مگه کوری ؟ ..با دیدن دختره دهنش باز موند و دیگه چیزی نگفت . از شانس بدش این دختری که بهش برخورد کرد دقیقا همون مدل معروفی بود که دلشو برده بود ولی انگار لیسا خیلی حرف های جنی براش مهم نبود و فقط نگاهی بهش انداخت و وارد کلاب شد .
جنی : شانش ندارم که؛ آخه این دهن وامونده رو چرا اصن باز کردم ؟ گند زدم ..
_________________________________________
سلام عزیزای دلم امیدوارم که براتون جذاب بوده باشه 🥰❤
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...