ولی بی خبر از اینکه اونی که داره بهش زنگ میزنه جیسوئه تنها دوست قدیمیش که بیشتر از یه دوست بود براش رو در آغوش گرفته بود و گریه میکرد انگار توی این لحظه حساس که حس میکرد همه ازش فاصله گرفتن با دیدن دوستش احساساتش رو که رها کرده بود و خودشو تو آغوشش خالی کرد .
پسری که با دیدن جیسو که داره گریه میکنه دستاشو
به پشتش میزد تا آرومش کنه آروم لب زد : نمیدونستم اینقدر دلت برام تنگ میشه وگرنه زودتر برمیگشتم ! ..که یهو جیسو ازش فاصله گرفت لبخندی بهش زد و
به شوخی شروع کرد به زدنش ولی بدون اینکه اونا حواسشون باشه یکی از دور نگاهش به شوخی و لبخنداشون افتاد و گوشیشو که می خواست دوباره
بهش زنگ بزنه رو پایین گرفت و آروم لب زد : لبخندش چقدر زیباست ..دستشو روی قلبش که انگار میخواست بزنه بیرون گذاشت * من چرا غیرطبیعی دارم رفتار میکنم ؟! *
بدون اینکه بزاره اونا ببیننش سریع از اونجا دور شد
و برگشت به کلاب و خواست بره داخل که توجهش به داداش جیسو که مست روی مبل ولو شده بود رفت و پوفی کشید * این بچه هم انگار فکر کرده میتونه مخ منو بزنه یه ساعت طول نکشیده رفت تو خواب نازش*وارد کلاب شد و مشغول کاراش و خدمات دادن به مشتری های وی آی پی از اونطرفم جیسو داشت به کمک جانگمین سوار تاکسی میشد تا به خونه اش برگرده .
جانگمین هم کنارش نشست و تا ویلا همراهش رفت و خواست از اونجا ازش خداحافظی کنه که پدر جیسو هم اونو دید و با تعجب لب زد : پسرم کی برگشتی ؟!
جانگمین لبخندی زد و گفت : ببخشید پدر میخواستم بهتون خبر بدم ولی خواستم جیسو رو غافلگیر کنم ..
جونگی : پس انگار قراره مثل بچگی هاتون شیطنت کنید نه ؟!
جیسو با دلخوری لب زد : بابا !! ما کی شیطنت کردیم آخه چرا داری اینو میگی ؟!
جونگی : یادمه از سر و کول هم میرفتید بالا و کل خونه رو گذاشته بودید رو سرتون ولی خب الان بزرگ شدید شاید یکم اوضاعتون تغییر کرده باشه ..
جانگمین : نه پدر نگران نباشید الان من دیگه باهاش دعوا نمیکنم ..
کمی مکث کرد و رفت تو فکر * چون دوسش داشتم اونجوری رفتار میکردم * نگاهشو به جیسو و جونگی داد و آروم ادامه داد : پدر من دیگه برم خوشحال شدم از دیدنتون .
جونگی : پسرم خب بیا داخل و غذا رو باهامون بخور .
جانگمین : ممنون پدر راستش من باید برگردم شرکت بابام ..
جونگی دستی گذاشت روی شونه ی جانگمین و لب
زد : ببین جانگمین کوچولومون چه بزرگ شده؛ داره
یه شرکتو اداره میکنه؛ برو پسرم ولی حتما بهمون سر بزن ..جانگمین : چشم .
نگاهی به جیسو انداخت و چشمکی بهش زد و زیرلب گفت : بعدا باهم حرف میزنیم پرنسس .
ESTÁS LEYENDO
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...