Part 22

233 30 6
                                    

جنی با خجالت نگاهش به لیسا افتاد و بدون اینکه جوابی بهش بده لبشو گذاشت روی لبای لیسا و شروع کردن به بوسیدن همدیگه؛ لیسا همزمان دستاشو به دور کمر جنی برد و اونو به خودش نزدیک تر کرد و آروم شروع کرد به بوسیدن گردنش و صورتش نقطه به نقطه اجزای صورتشو لمس میکرد تا عشقی که بهش داره رو با لمس و بوسه هاش بهش ابراز کنه .

با باز کردن سوتینش اول لبای جنی رو به دندون گرفت و همزمان که داشت بوسشونو عمیقتر میکرد با دستاش سینه هاشو لمس کرد به دست گرفت و شروع کرد به مالش دادن سینه هاش که جنی داخل دهنش ناله اشو خفه کرد و داشت لذت میبرد که توسط دختر رویاهاش لمس و به فاک میرفت .

لیسا با باز کردن پاهای جنی نگاه خماری بهش انداخت و آروم آروم سرشو به پوسیش نزدیک و جای حساسو لیسی زد که باعث قوس کردن کمر جنی و به صدا در اومدن ناله اش شد .

جنی لبشو گازی گرفت و با صدای سکسی گفت : اوممم دوس دارم میخوام امشب کامل برا تو باشم ههه هاا ..

لیسا بوسه ای روی شکمش گذاشت و با لیس زدن پوسیش صدای ناله های جنی رو بلندتر کرد باعث شد بلند شه و بخاطر درد موهای لیسا رو چنگ بزنه لیسا جای حساسشو لیس میزد و همزمان هر سه انگشتشو واردش کرد و ضربه میزد .

وقتی ضربه هاشو شدیدتر کرد جنی کامل ارضا شد و صدای نفس نفس هاشون کل اتاقو فرا گرفت لیسا آروم سرشو گذاشت روی شکم جنی و با لبخندی لب زد : تو با من چیکار کردی که ازت سیر نمیشم ؟! ..

جنی لبخندی از خجالت روی لباش نشست و گفت : من مگه باید باهات کاری کنم ؟! ..

لیسا با شنیدن جواب جنی سرشو بلند کرد و با لبخند گفت : ببینش تازه سئوالمو با سئوالم جواب میده ..

لیسا کمی مکث کرد و ادامه داد : بیا اینجا ببینم باهات کار دارم ..

جنی که سعی داشت فرار کنه با قفل شدن دستای لیسا به دور کمرش و پرت شدنش روی تخت به دختر روبه روش خیره موند و بعد اینکه لیسا شروع کرد به قلقلک دادنش، جنی شروع کرد به خندیدن و با گفتن " اونی نکن قلقکم میاد " خودشو جمع کرد ولی لیسا تا تونست قلقلکش داد و همراه لبخندش؛ لبخند زد چون این لحظه ها به ندرت تو زندگیش اتفاق میوفتاد پس باید از تک تک خاطراتش با جنی لذت میبرد و با تموم وجودش عشقشو بروز و از بودن در کنار دختری که قلبشو دزدیده؛ لذت میبرد .

جنی که سعی داشت فرار کنه با قفل شدن دستای لیسا به دور کمرش و پرت شدنش روی تخت به دختر روبه روش خیره موند و بعد اینکه لیسا شروع کرد به قلقلک دادنش، جنی شروع کرد به خندیدن و با گفتن " اونی نکن قلقکم میاد " خودشو جمع کرد ولی لیسا تا تونست قلقلکش داد ...

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
Money ❤️‍🔥Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang