Part 34

226 27 3
                                    

لیسا با تعجب به جنی که داشت برای جیسو خط و نشون میکشید نگاهی انداخت و لب زد : عشقم یه دقیقه دیگه باید بری سر صحنه عکس برداری ..

جنی با لبخندی روبه لیسا سری تکون داد و جواب داد : منتظرم بمونی عشقم !! ..

وقتی اینو گفت رفت پیش جیسو و با نیشخنونی که ازش گرفت با لبخند مصنوعی آروم کنار گوشش لب زد : من میرم ولی بفهمم حرفی زدی کشتمت ها !!؟

جیسو هم اونو از خودش با لبخندی دور کرد و آروم با گفتن " به من چه خب نمیگفتی .. " جوابشو داد و اونو به طرف محل عکس برداری هل داد و با لبخند گشادی که روی لباش نشسته بود گفت : تو به کارت برس دختر خر منم کمی ..

دستشو دور بازوی لیسا حلقه کرد و با نیشخندی که به جنی میزد ادامه داد : منم کمی با آیدل موردعلاقم کار دارم ..

لیسا که از همه چیز بی خبر بود نگاهشو به جنی داد
و با لب خونی لب زد : میتونم باهاش برم ؟!

جنی که نمیخواست با رد کردن درخواستش اونو ناراحت کنه پس با لبخندی سرشو تکون داد و گفت : شماها برید؛ منم زود میام پیشتون ..

جیسو که داشت لیسا رو میکشید به سمت صندلی های اونورتر با صدای نسبتاً بلندی گفت : عجله نکن دوست خنگم؛ ما هیچ عجله ای نداریم ..

درحالیکه هنوزم ذهنش درگیر لیسا و دوست دهن لقش بود با گذاشتن یکی از پاهاش روی تلویزیون قدیمی که با دکور فضایی که ازش عکس میگرفتن سِت شده بود؛ گذاشت و با بالا بردن دستاش و ژستی که به خودش گرفته بود خیلی ریلکس و قدرتمند خودشو نشون داد و تونست اون جذا...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

درحالیکه هنوزم ذهنش درگیر لیسا و دوست دهن لقش بود با گذاشتن یکی از پاهاش روی تلویزیون قدیمی که با دکور فضایی که ازش عکس میگرفتن سِت شده بود؛ گذاشت و با بالا بردن دستاش و ژستی که به خودش گرفته بود خیلی ریلکس و قدرتمند خودشو نشون داد و تونست اون جذابیتی که بقیه ازش میخوان رو رونمایی کنه و اون جذابت درونشو برای همه به نمایش بزاره و همه رو حیرت زده کنه .

آروم روی زمین دراز کشید و اینبار بجای پاش یکی از دستاشو روی تلویزیون گذاشت و با چشمای گربه ای و جذابش به دوربین خیره شد و با صورت بی حال ولی سکسیش باعث شد نظر خیلی از کارکنان اونجا بهش جلب بشه و موقع عکس برداری محو جذابیت خیره کننده اش بشن دختری ک...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

آروم روی زمین دراز کشید و اینبار بجای پاش یکی از دستاشو روی تلویزیون گذاشت و با چشمای گربه ای و جذابش به دوربین خیره شد و با صورت بی حال ولی سکسیش باعث شد نظر خیلی از کارکنان اونجا بهش جلب بشه و موقع عکس برداری محو جذابیت خیره کننده اش بشن دختری که انگار با یه چهره جسور و دیونه کننده بدون اینکه متوجهش بشه داشت برندهای معروف رو به خودش جذب میکرد و همه رو محو خودش کرده بود .

جیسو و لیسا که با نشستن روی صندلی هایی که روبه عکس برداری بود به جنی که داشت روی عکس و ژست گرفتن تمرکز میکرد خیره شدن .

لیسا غرق دختر هات و محبوب قلبش شده بود که با صدای جیسو توجهشو از جنی به جیسو داد و جیسو
با لبخندی لب زد : انگار خیلی دوسش داری ؟! ..

لیسا لبخندی روی لباش نشست و با نگاهی که به جنی انداخت آروم جواب داد : اون الان توی قلبم جا باز کرده و حتی اگه خودمم بخوام نمیتونم ازش دست بکشم ..

جیسو : پس درست حدس زده بود اون دختره خنگ قدرت ماورائی داره ..

لیسا با تعجب گفت : ببخشید ؟! ..

جیسو با چشمای ریز و لبخندی که بیشتر شبیه پوزخند بود گفت : هیچی فقط داشتم با خودم حرف میزدم .

جیسو : راستش جنی هر وقت بهم زنگ میزنه همش راجب تو و محبوبیتت و کارهای رمانتیکت حرف میزنه خواستم اینو بدونی ..

لیسا : مثلا چی میگه ؟! ..

جیسو کمی فکر کرد و با گفتن " همه چیز !؟ " جوابشو داد و یهو با دیدن جنی که داره به سمتشون میدوئه روبه لیسا ادامه داد : چیزه؛ به جنی نگی اینا رو بهت گفتم وگرنه پوستمو میکنه ..

جنی بالاسر جیسو ایستاد و درحالیکه بخاطر دویدنش به نفس نفس افتاده بود دستاشو روی زانوهاش گذاشت و لب زد : راجب چی داشتید حرف میزدید ؟! ..

جیسو نگاهی به لیسا انداخت و با لبخند تابلویی که روی لباش نشسته بود جواب داد : هیچی فقط داشتم راجب اینکه چقدر خوشحالم که از نزدیک میبینمش حرف میزدم ..

جنی نگاهشو به لیسا داد و منتظر جوابش موند که
لیسا هم با تکون دادن سرش حرف جیسو رو تایید
کرد و باعث شد جنی بتونه نفس راحتی بخاطرش بکشه انگار هنوزم کنار لیسا خجالت میکشید و از
اینکه کارهاش اونو نسبت به خودش دلسرد کنه یه ترسی ته دلش داشت و همینم بهش فشار میاورد .

جنی درحالیکه داشت با دستاش عرق روی گردنش و پیشونیشو پاک میکرد آروم به لیسا نزدیک شد و کنار گوشش لب زد : عشقم من الان برمیگردم ..

وقتی دویید سمت رختکن و با حوله شروع کرد به
پاک کردن عرقی که بخاطر استرس و بالا رفتن حرارت بدنش اومده بود سراغش یهو با شنیدن صدای نوتیف گوشیش توجهش به سمتش رفت و با روشن کردن صفحه گوشیش و دیدن درخواست فالویی که از طرف آیدی به اسم سوفیا براش اومده بود با تعجب به صفحه گوشیش زل زد و رفت تو فکر * این نکنه همون دختره باشه! الان چیکار کنم درخواستشو اگه رد کنم که خیلی بد میشه اگه قبولم کنم ممکنه لیسا عصبانی بشه !! * داشت راجب اینکه چیکار کنه فکر میکرد که یهو با باز شدن درِ اتاق و ظاهر شدن لیسا؛ سریع از دستپاچگی صفحه گوشیشو خاموش کرد و خواست گوشیشو پشت سرش پنهون کنه که لیسا متوجهش شد و با تعجب لب زد : داشتی چیکار میکردی عزیزم ؟! ..

_________________________________________

سلام عشقا امیدوارم که از خوندن این پارت هم لذت برده باشید 😍❤️‍🔥
خب پارت بعدی چهسو داریم 🫠😭❤️‍🔥

Money ❤️‍🔥Where stories live. Discover now