لیسا لبخندی روی لباش نشست و با ایستادن روبه روی دختری که حسودیش شده بود کمی خم شد و با خیره شدن به چشماش آروم گفت : حسودیت شده بیب ؟!
جنی لباشو گرد کرد و با دزدیدن چشماش از چشمای لیسا گفت : نخیرم فقط نمیخوام اینجوری جلوی بقیه دیده بشی همین ..
لیسا گونه های جنی رو کشید و لب زد : میدونستم که حسودیت شده عشقم ..
لیسا اینو گفت و به بیرون ویلا راه افتاد و جنی هم پشت سرش دنبالش کرد و گفت : میگم حسودیم نشده چرا همش میگی حسودیت شده !! ..
لیسا درِ ماشینشو برای جنی باز کرد و گفت : پرنسسم حسوده و من حسودی هاشم دوس دارم ..
جنی لبخند کوتاهی که از ذوق روی لباش ظاهر شده بود رو سریع جمع کرد و بدون اینکه حرفی بزنه سوار ماشین شد و به انگشتای دستاش که بخاطر خجالت کشیدنش باهاشون ور میرفت خیره شد * فکر کنم لالیسا مانوبان همیشه با این لاس زدناش بتونه منو تسلیم خودش کنه و قلبمو به تپش بندازه .. *
لیسا هم که سوار شد نگاهی به جنی انداخت و لب زد : عشقم کمربندتو بستی ؟
جنی : آره بستمش .
لیسا ماشینو روشن کرد و راهی مهمونی که دعوت
شده بودن؛ شد؛ وقتی رسیدن و از ماشین پیاده شدن انگشتای دستشو توی دست جنی قفل کرد و لب زد :
بریم عشقم ؟!جنی هم با حس گرفته شدن دستاش توسط عشق زندگیش نگاهشو به لیسا داد و با لبخندی جواب داد : اوهوم بریم اونی .
جنی بالاخره همراه لیسا وارد جمعی که همشون آدمای سلبریتی و معروف بودن؛ شد و همه توجه ها رو به خودشون جلب کرده بودن و این یه اتفاقی بود که اون موقع فقط میتونست خوابشو ببینه و تو زندگی واقعی هیچوقت حتی تصور واقعی شدنشم نمیتونست بکنه چون از نظرش غیرممکن بود ولی الان همه چی واقعی و رویایی بود و این باعث خوشحالیش شده بود .
رفتن کنار میزی که کسی نبود ایستادن و همونجا بدون توجه به نگاه های بقیه شروع کردن به حرف زدن با همدیگه و خندیدن؛ جنی حس خیلی خوبی داشت و خوشحال بود و لیسا هم با دیدن جنی که هیجان زده
و خوشحاله لبخندی روی لباش ظاهر شد و با دیدن خوشحالیش اونم خوشحال شد .ولی طولی نکشید که لبخندش محو شد و با دیدن سوفیا که همراه پدر و مادرش وارد شد توی دلش
پوفی کشید و حالش گرفته شد * این دختره چرا
باید اینجا پیداش بشه ؟! .. *سوفیا که اولش خیلی بی حوصله کنار مامان باباش ایستاده بود و میخواست زود برگرده خونه سری به اطرافش چرخوند و یهو نگاهش به دختری که لباساش اونو مجذوب خودش کرده بود؛ افتاد و لب زد : چقدر این دختر حس آشنایی بهم داد .
با کنجکاوی به سمتش رفت و دستشو گذاشت روی شونه اش و باعث شد جنی هم سرشو به سمتش برگردونه و نگاهشون بهم بیوفته .
STAI LEGGENDO
Money ❤️🔥
Storie d'amoreفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...