Part 32

195 27 11
                                    

لیسا که از دختره خوشش نیومده بود کنار جنی ایستاد و روبه دختره گفت : بهتره موقع راه رفتن توی خیابون بیشتر دقت کنی ..

سوفیا که لیسا و رفتارهاش توجهشو جلب کرده بود پوزخندی روی لباش نشست و با گفتن " توجه نکنم
چی میشه ؟! " سرشو بالا گرفت و به لیسا نزدیک شد و جلوش ایستاد این رفتارهاش لیسا رو عصبانی کرده بود ولی چون دانش آموزای دیگه ای هم اطرافشون داشتن ازشون عکس میگرفتن مجبورا جلوی خشمشو گرفت و بجاش با لبخند مصنوعی جواب داد : چیزی نمیشه فقط جون خودت به خطر میوفته ..

سوفیا که براش مهم نبود زیرلب گفت : نه که خیلیم جونم برای کسی مهمه !! ..

لیسا با تعجب لب زد : چی !!؟ ..

سوفیا لبخند مصنوعی زد و گفت : هیچی ..

نگاهی به جنی انداخت و ادامه داد : بعدا میبینمت همکلاسی دستپاچلفتی ..

اینو گفت و چشمکی بهش زد و با نیشخندی که روی لباش بود ازشون آروم آروم دور شد و رفت لیسا که
از دختره خوشش نیومده بود از حرص و عصبانیت جلوی جمعیتی که از حضور لالیسامانوبان دل تو دلشون نبود لبخندی بهشون زد و دست جنی رو گرفت و با کشیدنش به سمت خودش جلوی همه سرشو به داخل گردنش فرو برد و کنار گوشش لبخونی کرد : امروزم میام دنبالت بیب ..

لبخندی روی لبای جنی نشست و با حس بوسه ای
که روی گردنش گذاشته شد سرجاش خشکش زد و
بی حرکت همینجوری ایستاده بود که لیسا به چشماش خیره شد و ادامه داد : حواست به این دختره پررو هم باشه و اینکه خیلی بهش اهمیت نده ..

جنی با لبخندی گفت : نکنه لالیسامانوبان حسودیش شده ؟! ..

لیسا یهو دستی به موهاش کشید و با حالت چهره متعجبی جواب داد : کی من ؟! من اصن چرا باید به این دختره بی سر و پا حسودی کنم !!؟ ..

جنی که از حسودی های لیسا خوشش اومده بود با لبخندی که از ذوقش روی لباش نشسته بود؛ بوسه ای روی گونه لیسا گذاشت و با دوییدن سمت مدرسه براش از دور بوس های هوایی فرستاد و با وارد شدنش به حیاط مدرسه لیسا رو با حس عجیب ولی زیبایی که توی قلبش داشت فوران میکرد؛ تنها گذاشت .

طرفدارهاش به سمتش هجوم بردن و ازش امضا میخواستن و لیسا با وجود اینکه فکرش هنوزم پیش جنی بود توجهشو به طرفدارهاش داد و با لبخندی برای همشون وسایل و دفترهایی که با خودشون آورده بودن امضاهاشو بهشون داد و بعدشم سوار ماشینش شد و از اونجا رفت .

زنگ اول رو ورزش داشتن پس همه یونیفورم های ورزشیشونو پوشیدن و رفتن به سالن ورزشی برای ورزش ولی جنی هنوز لباساشو عوض نکرده بود پس تنهایی توی کلاس یه گوشه مشغول عوض کردن لباس هاش بود که یهو با ظاهر شدن سوفیا سریع دستشو روی سینه های لختش گذاشت و با عصبانیت لب زد : تو چرا اینجایی ؟!

Money ❤️‍🔥Where stories live. Discover now