جیسو عصبانی شده بود ولی چون لجباز بود برای همین تصمیم گرفت به این آسونی ولش نکنه و بازم برگرده و جنی که از شدت ذوق گوشیشو بغل کرده بود یهو با یه تصوری که به ذهنش اومد همینجوری مثل دیونه ها توی کل محیط خونه اش راه میرفت و با خودش حرف میزد .
جنی : یعنی خونه اش چجوریه ؟!
داشت با همین افکار توی رویاهاش غرق میشد که با زنگ گوشیش یهو ترسید و تماسی که از جیسو داشت رو جواب داد .
جنی : باز چیشده ؟! نکنه اینبار رفتی تو رده سلبریتی ها و اومدی بهم خبرشو بدی ؟
جیسو : دختر حالت خوبه ؟ هنوز برای معروف شدن اول کارم؛ چیزه، دارم میام خونت ..
جنی : چه میدونم گفتم حتما کلیپ هات کلی لایک خورده و زنگ زدی بگی معروف شدم و اینا ..
جنی کمی مکث کرد و ادامه داد : حالا چرا امروز می خوای بیای خونه ی من ؟! نکنه باز میخوای پیش من بقیه رو فحش و نفرین کنی ؟
جیسو : من کی بقیه رو فحش دادم ؟!
جنی خندید و جواب داد : همین هفته پیش .
جیسو که از حرف جنی عصبانی شده بود با دلخوری لب زد : من رسیدم درو باز کن .
جنی گوشی رو قطع کرد و درو باز کرد که به محض باز شدن در با مشت هایی که از جیسو بود اونم شروع کرد به مشت زدن بهش . جیسو درحالیکه داشت بهش مشت میزد گفت : چجوری میتونی با دوستت اینجوری حرف بزنی آخه ؟ مگه بده غیبت بقیه رو کنی و بهشون فحش بدی ها ؟!
جنی هم که متقابل داشت از خودش دفاع میکرد و مشت میزد جواب داد : آره .
جیسو : چی ؟ بده ؟ نزار دهنمو باز کنم و همه ی حرف های خودتم برات یادآوری کنم ها ..
جنی محکم جیسو رو بغل کرد و گفت : حالا من که حرفی نزدم چرا فوری حرفای اون شبو میکشی وسط آخه !؟اصن من تسلیمم تو بردی ..
جیسو : خودت خواستی آخه ..
جیسو کمی ازش فاصله گرفت و ادامه داد : خوبه بریم که کلی حرف برای گفتن دارم ..
جیسو به داخل خونه رفت و مستقیم روی مبل نشست و پشت سرشم جنی کنارش نشست و با تعجب لب زد : چیزی شده ؟!
جیسو : آره دارم از عصبانیت میترکم ..
جنی : زود باش تعریف کن دیگه منم کنجکاو کردی ..
جیسو : امروز یه دختره ی رو مخ منو از کلاب بیرون انداخت؛ ولی وقتی فهمیدم دیدم صاحب کلابه .
جنی : نه بابا یعنی دیگه نمیتونیم بریم کلاب ؟! ..
جیسو : میخوام فردا با هم برگردیم به همون کلوب .
جنی چشماشو ریز کرد و لب زد : شیطون نقشه ای داری ؟
جیسو : بسپرش به خودم؛ منو دست کم گرفتی ها؛ فردا همه چی رو میفهمی ..
جنی خواست حرفی بزنه که با صدای نوتیف گوشیش حواسش به سمت گوشیش رفت و سریع پیام هاشو چک کرد . با دیدن پیام هایی که براش تو اینستا اومده بود با چشمای گشادش به صفحه ی گوشیش زل زد و گفت : اینا چیه ؟!
جیسو گوشی رو ازش گرفت و با تعجب گفت : بزار منم نگاه کنم .
جیسو با دیدن پیام هایی که برای جنی اومده بود یهو عصبانی شد ولی وقتی چشمش به دوستش که بغضش گرفته و ساکت سرشو پایین انداخته و با انگشتاش ور میره افتاد آروم بغلش کرد و لب زد : جنیا ناراحت نباش وگرنه نگرانت میشم ها ..
جنی بغضش ترکید و درحالیکه گریه میکرد گفت : فکر کنم اشتباه کردم که با تصور بودن در کنار همچین دختر معروفی دل خودمو الکی خوش کردم ببین هنوز هیچی نشده همه ی طرفدارهاش ریختن سرم هقققق ..
جیسو : دختر اینکه ناراحتی نداره خب طبیعیه که
بیان حرف بزنن چون حسودن؛ تازه باید بیشتر برای رسیدن بهش مصمم شی اون جنی که من میشناسم
تا به دستش نیاره دست بردار نیست ..جنی کمی ازش فاصله گرفت و اشکاشو پاک کرد و گفت : الکی که نمیگی دیگه نه ؟!
جیسو : چرا الکی بگم ببین تو اینستا تنها تو رو فالو کرده خب معلومه که همه حسودیشون میشه منم بودم حسودی میکردم ..
جنی کارتی که لیسا بهش داده بود رو گرفت دستش و با گوشیش به لیسا زنگ زد .
لیسا : الو ..
جنی : گفتی اگه کسی مزاحمت ایجاد کرد بهت زنگ بزنم ..
لیسا با نگرانی لب زد : آره؛ کسی حرفی زده ؟! نکنه خبرنگارا فشار آوردن ؟ ..
جنی نگاهی به جیسو انداخت که با تایید گرفتن از دوستش گفت : خبرنگارا نیستن؛ طرفدارات ..
لیسا که اینو شنید آهی کشید و بعد کمی مکث لب زد : ببخشید همش تقصیر منه اینجوری شد؛ اگه فالوت نمی کردم اینجوری نمیشد می خوای فردا بیایی به محل عکس برداریم و اونجا همه چی رو توضیح بدیم برای خبرنگارا ؟! ..
جنی با این حرف لیسا کمی قلبش شکست چون انگار قرار بود فردا لیسا همه چی رو تموم کنه و به همه بگه که فقط یه سوءتفاهمه برای همین با " باشه " جوابشو داد و تماسو قطع کرد .
همه چی داشت براش برخلاف تخیلاتش پیش میرفت
و همین اونو ناامید کرد و قلبشو شکست درحالیکه اون یه مدل معروف بود و خودش جز یه دختر عادی و فقیر چیزی نبود پس انگار نمی تونست به اون رویاهایی که براش ذوق زده میشد برسه و همشون قرار بود فردا تموم بشه ولی خبر نداشت که قراره از اتفاقاتی که فردا براش میوفته سوپرایز بشه ._________________________________________
سلام عزیزای دلم امیدوارم که از خوندن این پارت هم لذت برده باشید 😍❤️🔥
خب باید بگم که قراره همه رو شوکه کنم :)
YOU ARE READING
Money ❤️🔥
Romanceفیکشن : مانی پایان یافته ❤️🔥 ژانر : عاشقانه؛ کسب و کار؛ مدرسه ای؛ اسمات کاپل ها : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : چی میشه اگه من چیزی رو بخوام که غیر ممکنه ؟! من جنی کیم یه دختر سطح پایین و دانش آموزم که یه روز تصمیم به انجام کاری میکنم که فقط افراد...