💙Sequence 25

26 13 2
                                    

مرد مرموز
فصل بیست و پنجم

شرکت هوانگ یاعه یینگ

ساعت ۹:۳۰ صبح

چینگ یو مثل روز قبل با لبخند مسخره ای وارد شرکت شد و بعد از رسیدن به طبقه ی دهم از آسانسور پیاده شد...وقتی وارد راهرو شد و می خواست به سمت اتاقش بره منشی سریع به سمتش اومد...لُپ هاش با دیدن نگاه خنثی ی چینگ یو گل انداخت...چینگ یو از بین اون همه آدمی که توی شرکت کار می کردن متشخص تر و البته جذاب تر بود...

_"ببخشید آقای گو؟"

چینگ یو به منشی احترام گذاشت...

_"سلام صبح بخیر...بله کاری داشتین؟!"

زن لبخند خجالتی ای زد و برگه هایی رو به سمت چینگ یو گرفت...

_"رییس گفتن برگه های استخدام رو براشون ببرین تا امضا کنن..."

اخم های چینگ یو ناگهان تو هم رفت...

_این وظیفه ی شما نیست؟"

زن دستشو پشت گردنش گذاشت و کمی فکر کرد تا بتونه جوابی به سوال چینگ یو بده...

_"چرا...اما می دونین...خب..."

و به چینگ یو نزدیک شد و آهسته تر گفت...

_"رییس هوانگ آدم عجیبی ان...ایشون اجازه نمی دن اطلاعات کارکنان رو منشی ها ببینن...فقط خودشون و خانم پونی و بعد از اون شما اجازه دارین اون برگه ها رو ببینین...برای همین از شما خواستن برگه های استخدام رو براشون ببرین..."

چینگ یو سرش رو به سر زن نزدیک کرد...با حالتی که انگار داره تو گوش زن زمزمه می کنه گفت...
[😐 چرا این کارو می کنی؟[

_"چرا رییس انقدر محتاطه؟"

زن برای اینکه نفس بکشه عقب کشید...

_"این معلومه‌ دیگه! می ترسن ما جاسوس پلیس باشیم...ایشون به هیچکس اعتماد ندارن...اگه به خاطر کارمون نبود نود و نه درصد آدمایی که اینجا کار می کنن الان تو زندان بودن..."

چینگ یو تو دلش گفت:"مرتیکه ی روانی! واقعا روانیه!"
و برگه ها رو از دست زن گرفت و به سمت اتاق ریاست به راه افتاد...می خواست وارد اتاق بشه که محافظِ جلوی در، جلوش رو گرفت...

_"ببخشید آقا باید بازرسی بندی بشین..."

چینگ یو تعجب کرد...

_"چی؟ چرا؟"

مرد احترام گذاشت...

_"ببخشید قربان همه ی افرادی که می خوان به اتاق رییس برن بازرسی بدنی میشن..."

و پایین پای چینگ یو نشست و مشغول گشتن بدنش شد...
چینگ یو انواع فحش ها رو به یاعه یینگ می داد...محافظ از سرجاش بلند شد و به چینگ یو نگاه کرد...
و با لبخند گفت...

My Heart Skip A BeatWhere stories live. Discover now