•مرد مرموز•
●فصل چهل و سوم●ده روز بعد
شرکت ژانگ(شیائو ژان)ییبو به تبلتی که داخل دستش بود نگاه کرد...
تمام شبکه های خبری از رییس جدید شرکت ژانگ حرف زده بودند...
ییبو لبخند زد و به منشیش نگاه کرد...
_"خانم سو...قرارداد های جدید رو آماده کردی؟"
زن هم لبخند زد...
_"بله جناب رییس...به زودی همه ی شرکای تجاری ما به اینجا میان تا از شرایط جدید قرار داد های ما با خبر بشن..."
ییبو سرش رو به معنای رضایت تکون داد...
_"ممنونم...می تونین برین..."
زن احترام گذاشت و بیرون رفت...
ییبو به دفتری که زیر دستش بود نگاه کرد...
دفتر رو باز کرد و شروع به خوندن جملات صفحه ی اول کرد...
_"افسانهها میگن صدای آدما هم مثل عطرشون بعد رفتنشون تا یه مدتی توی جایی که بودن باقی می مونه...منم تمام تلاش برای ساختن عطر های مختلف اینه که کسانی که از عطر های من میزنن همیشه در همون مکان حضور داشته باشن..."
ییبو خودکاری برداشت و شروع به نوشتن اعدادی کرد که ژان براش باقی گذاشته بود..
_"5.6.5.5.6.5"
و بعد اخم کرد...
_"می دونم که این اعداد بی معنی نیستن...اما رمزشون چیه؟"
و چشم هاشو بست تا دوباره فکر کنه...
و بعد ناگهان دوباره جمله رو خوند...
_"افسانهها میگن صدای آدما هم مثل عطرشون بعد رفتنشون تا یه مدتی توی جایی که بودن باقی می مونه...خودشه! این اعداد نُت های موسیقی هستن..."
با لبخند شروع به نوشتن نُت ها کرد...
_"ای.اف.ای.ای.اف.ای"
و بعد کمی فکر کرد...
_"این کلمه خیلی برام آشناعه..."
و بعد دفتر رو ورق زد...
_"ژان گا عادت داشت برای هر کشوری کلکسیون عطر خاص خودشو درست کنه و..."
به صفحه ای رسید که بالای او نوشته شده بود:
((EfeEfe_Italy))
ییبو لبخند زد و دفتر رو بست و با خودش تکرار کرد...
_"ایتالیا..."پایان
●●●●
سلام^'^
فکر کردن به اینکه به قسمت آخر رسیدیم برام یکم ناراحت کننده است...
از قسمت اول تا الان با خیلی از آدم های مختلف آشنا شدم و خیلی چیزا یادم گرفتم...چیزایی که تو جلو بُردن روند این داستان کمک زیادی به من کرد...از شما خواننده های عزیز که مثل همیشه با نظراتتون منو خوشحال کردین هم ممنونم...
در مورد فصل دوم این فیک...متاسفانه(یا خوشبختانه) فعلا تصمیمی برای منتشر کردنش ندارم چون داستانش به قدری غمگین پیشرفت که باعث شد نوشتنش رو متوقف کنم.🤧😭
به عنوان جمله ی پایانی خودم در مورد این فیک می خوام بگم:
هر کدوم از شخصیت های داستان از قسمت اول تا آخر کلی تغییر کردند...Lee Eunsoo(O.L) 🍀
YOU ARE READING
My Heart Skip A Beat
Fanfiction°فصل ششم از فیلمِیون: درِ رویاها🗝 {کامل} 🔹️نام اصلی : مرد مرموز نامی که به انگلیسی منتشر شده: قلبم از ضربان می ایسته 🔹️ژانر:معمایی، عاشقانه، اکشن، پلیسی، اسمات 🔹️رده سنی: عام(به جز قسمت های مشخص شده) 🔹️کاپل: ییژان(ییبو تاپ) 🔹️خلاصه: این فن ف...