صبح بعد جیم بیدار شد سردرد داشت وقتی به کنارش نگاه کرد همه چیز از دیشب یادش اومد
-فاک فاک فاک
روی ته خیمه زد و نبضشو چک کرد زنده بود ولی رنگش پریده بود
سریع به دکتر زنگ زد نگاهش از آیینه به خودش افتاد و خیره موند
چهره پرشون و فک خونیش
چقدر ترسناک بود...امگاش نگاش میکرد؟ این چهره وحشتناک و دیده بود؟
قبل اینکه دکتر برسه خودشو تو دشویی پرت کرد و به صورت خنج زد تا خون خشک شده امگاشو پاک کنه
نباید اینطور میشد...نباید انقد بی رحم میشد اونم اولین باره اون
دکتر بدون در زدن وارد شد و بالا سر امگا رفت
جیم سریع بیرون اومد
-مارکش کردید ارباب
-اره
-و همینطور نات
قلب جیم افتاد تو شورتش
هم مارک کرده بود هم نات؟ گرگش حتما داشت بهش پوزخند میزند
مادرش سرشو میبرید و خونشو با انگورای بنفش سر میکشید
-چیزی نیس آلفا آروم باشید...امگاتون بار اولش بوده
دامن ته رو کنار زد و سوراخشو بررسی کرد ک صدای غرش آلفا نگهش داشت
-لطفا ارباب...اگر معقدشون زخم برداشته باشه باید بخیه بزنم
دکتر مدام پشماشو میریخت و بیشتر نگرانش میکرد چه بلایی سرش اورده بود؟
-چون قبل از سکس آمادش کردین خونریزی و زخمی نداره ولی مطمئنا درد وحشتناکی و تجربه میکنه چون هم دیواره ش کش اومده هم نات شده...باید مراقبش باشین...
-من؟
-پس کی؟
دکتر بهش نگا کرد و اون لحظه جیم بلاخره حس کرد مسئوله و دیگ نمیتونه شونه خالی کنه و بگه کسه دیگ ای ریدمالیشو جمع کنه
-ب..باشه
-وقتی بهوش اومد ببرینش حموم و خیلی اروم کمر و شکمشو ماساژ بدین...اگر گریه کرد نترسید بخاطر دردشه...باید غذا بخوره و به خودش برسه ...از اونجایی ک شما جوانید و ممکنه راجب مارک اطلاعات نداشته باشید...
دکتر نزدیکش وایساد
-وقتی امگاتون و مارک میکنید همه چیزتون بهم متصل میشه و دقیقا مثل یه روح توی دوتا بدن میشید ک هر لحظه نیاز داره بدن و به هم جفت کنه و یکی شه...پس امگای شما به توجه و عشق بازی شما نیاز داره...اگر ناتش نمیکردید هر ماه یه دوره ای بود ک نیاز شدیدی به سکس داشت ولی حالا ک نات شده فقط به توجه شما نیاز داره...باید حواستون به حرفا و کارایی ک میکنید باشه...امگاها از کوچکترین حرکت شما خبردار میشن...بعد ماه اول کم کم فرمون جدیدی به امگاتون اضافه میشه ک فرمون تولتونه....
نگاه جیم به ته و شکمش خورد...توله؟...
-حواستون باشه بعد ماه اول توله کاملا حرفای شمارو میفهمه...داد نزنید فحش ندید و با امگاتون دعوا نکنید چون ممکنه موقعی ک تولتون به دنیا بیاد بیشتر به مادرش کشش داشته باشه تا شما
دکتر ماموریت سختی و بهش واگذار کرده بود و اصلا مطمئن نبود از پسش برمیاد یا نه
-شما پادشاه آینده هستید اینکار جزئی ترین کاریه ک باید انجام بدید
دکتر خیلی دل خوش بود...راضی کردن اون امگای دهاتی از جابه جا کردن کوهم سخت تر بود
وقتی دکتر رفت براشون صبحونه اوردن
صبحونه هایی ک دستپخت امگا نبود و الفا نمیتونست دیگ بهشون لب بزنه
ته اروم چشماشو باز کرد...حتی پلکاشم برای حرکت درد میکردن
میتونس جثه اونو کنارش ببینه...منتظر بود خوب شه تا ادامه تنبیهشو انجام بده؟
خواست بلند شه ک دردی مثه رعد و برق تو بدنش زد و با ناله ای از درد سر جاش افتاد
جیم سریع سمتش برگشت قیافش مریض بود و معلوم بود تازه درداش شروع شده
امگا بهش نگا نمیکرد و معلوم بود هنوز میترسه
اروم بلند شد و سمتش رفت
بغلش کرد و ناله اونو از درد شنید اخماش تو هم رفت
سمت حموم رفت و اب داغ و سرد و باز کرد تا وان و پر کنه و به اون ک تو بغلش بود نگا کرد
مثل بچه کوچیکی تو خودش جمع شده بود و با دستاش گردن اونو گرفته بود ک یهو نیفته
اروم روی میز نشوندش و بهش نگا کرد
نگاهشو ازش میدزدید
اروم دستشو سمت لباسش برد و از تنش دراورد
امگا حتی الانم چیزی نمیگفت
اروم شلوارشو دراورد و لباسای خودشم گوشه ای انداخت
ته سعی میکرد به عضلاتش نگاه نکنه
الفا اروم توی وان نشوندش عاهی از ته دل کشید و دلش میخواست بیشتر تو اب فرو بره ک اون پشتش نشست و موقعیت سخت شد
سیخ نشسته بود و تکون نمیخورد تا اینکه دست گرم اون روی سینش اومد و به خودش تکیش داد
ته به بدن گرمی تکیه داد
جیم نمیدونست این کار درستیه یا نه ولی خود دکتر گفت انجامش بده
پسر اروم جفت دستاشو به شکم اون چسبوند و شوکش کرد
اروم شروع به ماساژ دادن کرد و میتونست صدای ناله های ضعیف اون بشنوه مثله صدای موسیقی مورد علاقش وقتی خیلی کمه
ته اجازه داد اون الفا زیر ناف و شکمشو ماساژ بده اون دستای زمخت وقتی رو بدن نرمش کشیده میشدن حس عالی بهش میدادن
سرش عقب رفت و روی شونه مرد افتاد و لباش باز موند تا ناله های گوشنوازشو به اون هدیه کنه
چشمای جیم به لبای اون دوخته شد
ارومدستشو بالا اورد و گردن اونو ک خونی بود با اب پاک کرد سرشو تو گردنش برد و اروم بینیشو به جای مارک میکشید
میتونست تغییرات بدن اونو ببینه ک بهش واکنش نشون میدن از این واکنشا لذت میبرد
اروم لبای پرشو به مارک اون مالید و ناله های ته رو بالاتر بود
اون امگا حساس بود و جیم جون میداد برای این حساس بودن
میتونست ببینه نوک سینه هاش بیرون زدن و موهاش سیخ شدن
زبون داغشو رو مارکش کشید و بعد توی دهنش برد
دست ته از توی اب بیرون اومد و پشت گردن اون رفت و موهای کوتاهشو تو چنگش گرفت
جیم حتی تصورشم نمیکرد کشیدن موهاش توسط اون انقد بهش لذت بده و بخواد بیشتر کشیده بشن
پس یه دستشو رو شکمش میکشید و به دستشم برد پشتش و کمرشو ماساژ داد و همزمان مارکشو براش لیس میزد و ناله هاشو بالا تر میبرد
کف پای ته به پاهاش چسبید و همه جوره بهش چسبیده بود تا لذت ببره و آلفام بیخیال همه چیز حرکت دیشبشو جبران میکرد ولی نه در حدی ک انتظار میرفت...
YOU ARE READING
White Bunny
Fanfiction-تو اونو کشتی....چرا منو نمیکشی جیمین...نتونستی معشوقتو بکشی برای همین اونو کشتی! تو یه ترسویی! -برو! برو پسر پارک خونخوار! برو به مادر عفریتت بگو ک من سر پسرم شوخی ندارم برو بهش بگو کیم اعلام جنگ کرده! -ولی من تهیونگ و دوست دارم! -تو خون ریختی پارک...