jealous?

262 40 0
                                    

_ولم کن جیمین ولم کن نپرس که خیلی بد ریدم.

_همین الان توضیح میدی.

_اینجا نمی شه
و با چشماش به جونگکوک و یونگی اشاره کرد.

_خب میریم جایی که بشه.

و جیمین تهیونگ رو کشید توی یکی از اتاق پرو ها و گفت:
_حالا می‌شینی همه چیز رو میگی.

تهیونگم تسلیم شد و همه چیز رو گفت به غیر از اینکه خودش هم یکم کرم داشته و یه جورایی از لمسایی که داشتن لذت برده بود گفت.

وقتی که تهیونگ تموم کرد جیمین زد زیر خنده.

_میخندی؟ میخندی؟ آره حتما داری به بدبخت بودن من میخندی.

جیمین دست از خندیدن برداشت و گفت:
_ببین قشنگ قهوه ای کردی. آخه صورت قشنگت؟ وای جر این چیه تو گفتی.

_ولم کن جیمین می‌دونم. حالا من چجوری باهاش چشم تو چشم بشم؟

_اون دیگه مشکل خودته. حالا بیایم بریم.

هر دوتا اومدن بیرون و برگشتن کاپشن هاشون رو بردارن و برگردن مدرسه.

_مثل اینکه دو نفر توی پرو های ورزشگاه داشتن شیطنت میکردن. نه جونگکوک؟
جیمین و تهیونگ همون موقع منبع صدا رو شناختن یونگی بود که داشت بهشون تیکه مینداخت ولی اون یونگیه همیشگی نبود و اون صدای بیخیال رو نداشت. یه جورایی جملاتش پر از کنایه و حسادت بود؟ هم جیمین هم تهیونگ نمی تونستن درکش کنند ولی هرچی که بود خوشنود نبود.

جونگکوکم عجیب بود. برگشت رو به یونگی و گفت:
_مثل اینکه اون دو نفری که توی کلاس معروف بودن به بهترین بهترین دوستا اونقدا هم دوست نبودن.
جونگکوک یه جورایی با جملاتش داشت تیر آخر رو میزد.

تهیونگ خشکش زده بود. نمی دونست چی بگه. تمام امیدش به جیمین بود که یه چیزی بگه و جمع کنه این قضیه رو. ولی اونم یکم طول کشید که درک کنه که اینا دارن چی میگن. همون موقع با یه صدایی که زیاد با داد زدن تفاوتی نداشت گفت:
_ودف شما از کی تا حالا شیپ می کنین؟ توی این همه سالا من هی شیپ میکردم و شما به چپتون می‌ گرفتین... وای باورم نمیشه شما هم دارید از باقالیا در می آیید. بهتون افتخار میکنمممممم.

توی چهره ی تهیونگ، جونگکوک و یونگی یه ودف خاصی بود. تهیونگ با خودش فک کرد یعنی جیمین اصلا اهمیت نمیده اینا دارن بهشون برچسب اینو میزنن که رفتن توی اتاق پرو کارای خاکبسری کردن و اون داره بهشون افتخار میکنههه؟

_جیمیییین اینا الان دارن منو تو رو شیپ میکنن...

_بکنن باید از یه جایی شروع کنن دیگه. ولی به هر حال دیگه از این زرا نزنین اصلا تهیونگ تایپ من نی که بخوام باهاش قرار بزارم.
جیمین جمله آخر رو با جدیت گفت.

تهیونگ یه اخم ساختگی کرد و گفت:
_اصلا جیمینی دلتم بخواد. پسر به جذابیه من پیدا نمی تونی بکنی.

_می تونم، خوبم می تونم.

_اصلا کسی به جذابیت من پیدا نمیشه تازشم اصلا... آره... تو هم تایپ من همج نیستی.
تهیونگ سعی کرد جدی باشه و اخم کنه ولی خیلیییی زیادی کیوت بود.

جیمین دیگه جلوی کیوتی پسر کم آورد پس گفت:
_باشه باشه من تسلیمم معلومه همه دخترا برات میمیرن انقد که تو کیوتی ولی هنوز تایپم نیستی زیادی کیوتی.

_جیمین از کی تا حالا گی بودی؟
یهویی یونگی که تا اون موقع داشت گوش میداد با یه لحن شوخ گفت

_کی گفته من گی ام؟
(وای یاد اون who says I'm gay اوفتادمممم)

_تو گفتی چون کیوته دوسش نداری نگفتی چون پسره.
یونگی سوتی جیمین رو گرفت واقعا این پسر خیلی با دقت به همه چی گوش میده. والا بی دلیل نیس که یکی از باهوش تریناس.

_باشه دستم رو شد حالا نمی خواد بری همه جا داد بزنی اگه بزنی به خدا دوستی ۱۰ ساله حالیم نمی شه میزنم تا ناموس بی ابروت میکنم. یاا با تو هم هستم جونگکوک خان.

تهیونگ یه حدسایی زده بود سر این قضیه ولی پشماش ریخته بود که چجوری به این راحتی جیمین به همه گفت و اصلا هم خجالت نمی کشید یا هرچی. آخه خود تهیونگ هم نمی دونست با گرایشش چند چنده ولی خب اگه هم گی بود نمی تونست به این ریلکسی که جیمین باهاش بخورد کرد بکنه.

جونگکوک شروع به حرف زدن کرد و باعث شد رشته ی افکار تهیونگ پاره بشه:
_آخه جوری میگی به کسی نگیم که انگار تا الان هیچ کدوممون متوجه نشدیم. جوری که تو بی علاقه به دخترا نگاه می‌کنی و هر دفه با چشمات بعضی از پسرا رو میخوری معلومه توی اون مغز چی میگذره. تازشم به اون دوست جدیدت بگو که به کسی نگه دهن ما که قرصه. ‌

تهیونگ تا متوجه تیکه ی جونگکوک شد با صدای نسبتا بلندی جواب داد:
_من مثل بعضی ها نیستم که نخود تو دهنشون خیس نمی خو...

جیمین و یونگی همزمان گفتن:
_میشه شما دوتا بس کنید.
و جیمین ادامه داد:
_هر دفه مث سگ و گربه به جون هم افتادین شل کنید بابا همش هم بی دلیل.

جونگکوک و تهیونگ هر دو پوفی کردن و ساکت شدن.

همه باهم راه افتادن به سمت مدرسه. توی راه یه سکوت خفه کننده ای در جریان بود. جیمین برای اینکه این سکوت رو بشکنه گفت:
_حالا که حرف این گرایش و اینا شد شما بگید ببینم شما چند مرده حلاجین؟

مثل اینکه همه داشتن از جواب دادن به این سوال طفره می‌رفتند. همه ساکت موندن و منتظر اونیکی که جواب بده.

_اوکی شاید سوال خوبی نبود برای پرسیدن ولش کن.

و بقیه ی راه سکوت حکم فرما بود.

__________________

خب اینم از این پارت.

سی یو تا پارت بعد خدافظظظ.

jälkiistunto (Detention)Where stories live. Discover now