mall

185 20 0
                                    

توی حموم اتفاق خاصی نیفتاد البته اگه این که کوک جان دوباره شق کرده بود و ته مجبور شده بود براش ساک بزنه رو نشماریم.

بعد اینکه از حموم اومدن و لباس خواب‌شون رو پوشیدن، کنار هم توی تخت خوابیدن. به مدت پنج دقیقه همچین آروم بود و ته داشت خوابش میبرد که دوباره کوک شیطنتش گل کرد آروم پاشو برد لای پای ته و زانوش رو به عضو ته رسوند و شروع کرد به عضو ته فشار وارد کنه.

ته نفس عمیقی کشید و یه جورایی داد زد:
_خرگوش کوچولو حتی فکرش هم نکن که من اینجا برای جناب عالی کون بدم. محض رضای خدا نمی‌بینی که دورمون همش شیشه‌اس؟ فکرشو نمیکنی یکی ببینه؟

کوک سرش رو برد سمت گودی گردن ته و همونجا زمزمه کرد:
_الان بعد یازدهه و همه توی ایگلو های خودشونن. نمیتونی یه حالی هم به بچه ی من بدی؟

ته که تا اون موقع پشتش رو به کوک کرده بود سرش رو برگردوند جوری که فیس تو فیس بشن و با لحنی طلبکاری گفت:
_کی همین دو دقیقه پیش بچشو تا ته کرده بود توی دهن من؟ این حال دادن حساب نمیشه؟

_خب آخه-

_ببین خودتو بکشی هم امشب خبری از سکس یا هر کوفت دیگه ای نیست. قبل اینکه اون حرف رو بزنی ممکن بود کوتاه بیام ولی الان دیگه نه. اگه دوباره بچت بیدار شده برو دسته بیلت رو کنار حموم دستت بگیر و مثل یه مرد جق بزن.

_خیلی نامردی.

_همینه که هست.

ته اینو گفت و روش رو برگردوند که بخوابه و کوک دوباره با یه حرکت کل بدنش رو به سمت خودش برگردوند و گفت:
_ببین من هیچوقت عادت نکردم به قول تو دسته بیلم رو دستم بگیرم و مردونه جق بزنم. چون همیشه یکی بوده که باهاش نیاز بچه ی عزیزم رو برطرف کنم. ولی خب از وقتی با تو آشنا شدم دیگه نمیتونم برم سراغ یکی دیگه و تو هم که کمک نمیکنی. بعدم درختا-

_بایدم نتونی بری سراغ یکی دیگه. یادت رفته که هنوزم دوست پسرم حساب نمیشی و توی دوران آزمایشی هس-

کوک لب ته رو بین لباش گرفت تا ساکت بشه و وقتی که ساکت شد ادامه داد.

_ منم نگفتم کس دیگه ای می‌خوام. فقط لپ کلامم این بود که خب منم گناه دارم. حالا که دستم بسته شده تو هم کمک کن دیگههه.

_نخیرم

_پس حداقل بوس بده تا بعدش برم مردونه جقم رو بزنم.

ته خودشو لوس کرد و با لحن اغواگری گفت:
_شاید

_نه دیگه نشد.
و کوک لب های ته رو بین لباش گیر انداخت و شروع کرد به مک زدن اونم به قصد کبود کردن. ته خواست که همراهیش کنه ولی خب با گازی که کوک به لبش گرفت فهمید که نباید.
همینجوری کل شب رو بغل هم بودن تا اینکه ته خوابش برد و کوک رفت تا مردونه جقش رو بزنه.

jälkiistunto (Detention)Where stories live. Discover now