چپتر جدید تقدیم نگاههاتون🤍
حتما قبل شروع به خوندن پارت جدید، اگر ووت و کامنت های این چپتر رضایت بخش باشه چپتر بعد بهتون یه هدیه خوب تقدیمتون میکنم، زیبای وحشی رو به دوستاتون هم معرفی کنید✨--------------
با لبخند به امگایی که با اشتیاق از گوشت گاو روی میز کوچیک مزه میکرد خیره شد و با جمع کردن دامن سرخ رنگش روی زمین سرد سلول نشست و با قفل کردن دست هاش به هم دیگه، به لپ های پر و بانمک بکهیون که نسبت به قبل آب رفته بودند نگاه کوتاهی انداخت.
این پسر در عرض دو هفته طوری آب رفته بود که انگار سال هاست هیچ غذای مفیدی نخورده و بین کلی رعیت زاده فقیر بزرگ شده.
لبخند تلخی گوشه لبهاش نشست و سرش رو با افسوس پایین انداخت. بکهیون امگای زیبایی بود و حتی این لاغری و کثیفی صورتش هم چیزی از ظرافت و درخشش چهرهاش کم نمیکرد.
_بکهیون... جای لگد چانیول روی... پهلوت، درد میکنه؟
میدونست سوال مسخره ای پرسیده و قطعا جای اون لگد وحشیانه تا الان کبود شده، اما نمیدونست که بکهیون مدت هاست به این کتک ها عادت کرده و حالا این درد براش چیزی محسوب نمیشد.
لبخند بیحسی به ملکه مادر زد و سرش رو به آرومی تکون داد. از این زن ممنون بود که با اومدنش اون رو از دست چانیول نجات داده.
_چیزی نیست مادر... خودتون رو نگران نکنید.
ملکه پارچه لباسش رو بین مشتش فشرد و چشمهاش رو به لباس خاکی و خونی شده بکهیون داد.
کاش میتونست بکهیون رو بیرون از سلول ببره و از بدن ضعیف و زخمی شدهاش محافظت کنه و زخمهاش رو ببنده؛ اما خوب میدونست اگه همچین درخواستی از چانیول داشته باشه، پسرش رو عصبی میکنه و این اجازه رو بهش نمیده.
بکهیون بعد از تموم کردن تمام تیکه های گوشتی که داخل ظرف فلزی قرار داشت، قاشقش رو از کنار کاسه سفالی برداشت و با محتویات داخل سوپ پر کرد.
به قدری توی اون چند روز غلاف نخود فرنگی رو به عنوان وعده غذایی خورده بود که داخل معدهاش احساس درد و سوزش میکرد.
وقتی گوشت رو بین دندون هاش فشار میداد حس کسی رو داشت که سالها غذای خوبی نخورده بود و وقتی از سوپش مزه میکرد پلکهاش ناخودآگاه روی هم قرار میگرفتند. باور نمیکرد بعد از دو هفته داره طعم یه غذای خوشمزه و عالی رو میچشه.
چند دقیقه گذشت و غذاهای جلوش تقریبا تموم شده بودند که با شکم سیر عقب کشید و با زدن لبخند کمرنگ و ضعیفی به ملکه مادر، انگشت هاش رو توی هم حلقه کرد.
_ازتون ممنونم مادر... واقعا گرسنه بودم.
ملکه مادر متقابلا لبخندی به بکهیون زد و با اشاره به ندیمه های بتایی که اون طرف میله منتظر ایستاده بودند، خودش رو عقب کشید تا فضای بیشتری به اونها برای جمع کردن ظروف بده.
YOU ARE READING
『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』
أدب الهواة🦋☽ زیبــای وحشـی Complete ⛮ کاپـل: چانبــک ⛮ ژانــر: عاشـقانه، تاریـخی، امپـرگ، امگـاورس، اسـمات ⛮ نویسـنده: السـا و بری ⛮ ادیتور و بازنویس: السـا بیون بکهیون، امگای زیبایی که به دستور امپراطور مجبور به ازدواج با اون آلفای روانی میشه. پارک چانیول،...