-چپتـر بیست و چهارم-

976 198 93
                                    

به مناسبت تولدم این پارت رو با انرژی‌هاتون برام بترکونید :))
این چپتر طولانی و به شدت اسمات داره🔞🔞
--------------

_بهت نیاز دارم... چانیول.

نفس های داغ امگا به خاطر فاصله کمی که بینشون بود صورتش رو نوازش می‌داد و بوی شیرین عسل، رایحه مورد علاقه چانیول، کل فضا رو پر کرده بود. با هر تنفس، فرومون همسرش ریه هاش رو خنک می‌کرد و عطش گرگ درونش شعله‌ور می‌شد.

امپراطور تمام روز به بوی شیرین و طعم دلچسب همسرش فکر می‌کرد و ثانیه‌ای ذهنش از بکهیون منحرف نمی‌شد. دقیقا مثل گرگی بود که طعمه‌اش نزدیک بهش نشسته اما حق نزدیک شدن بهش رو نداره.

لب های بی‌نقص همسرش روی هم کشیده می‌شدند و صدای پر نیازش باعث شد تا چانیول با انداختن وزنش روی دست هاش، بیخیال استراحت بشه.

امگاش توی هیت بود و فرومون شهوت‌ناکی که ترشح می‌کرد باعث می‌شد تا چانیول، لذت و خواستن بکهیون رو توی تک تک سلول هاش حس کنه.

نیشخندی به چهره زیبای همسرش زد و با انگشت اشاره و شستش، گونه و لب های نرم بکهیون رو نوازش کرد.

_یک سال تمام منتظرت بودم... زیبای وحشی من.

بکهیون از لقبی که چانیول گاهی برای صدا کردنش استفاده می‌کرد خوشش اومده بود و اینبار با شنیدنش توی اون موقعیت، باعث شد تا کمرش رو از تشک فاصله بده و ناله‌اش رو با صدای بلند آزاد کنه.

چانیول با باز کردن گره کمربندش لباس سفید رنگش رو از تنش خارج کرد و با انداختن دست‌هاش زیر بدن امگا، اون رو به راحتی بلند کرد و روی پاهاش نشوند.

هنوز هم نفس های بکهیون داغ و نامنظم بودند و چشم های خمارش پرنیاز ولی تخس دیده می‌شد.

به‌خاطر وجود ماه کامل و نوری که چند برابر هرشب به اتاق مشترکشون می‌تابید، دیگه نیازی نبود برای دیدن چهره همدیگه شمع های کنار تخت رو روشن کنند.

دست های چانیول با دقت روی بدن بکهیون کشیده می‌شد و هربار مقصد نهایی گودی کمر همسرش بود.

لباس‌های بکهیون رو از تنش خارج کرد و حالا می‌تونست بدن برهنه و زیبای بکهیون رو دید بزنه. اینکه بدن ظریفش کاملا بین بازوهای همسرش گم می‌شد یه حس عجیب برای امگا داشت.

سر انگشت های چانیول روی رون های شیری رنگ بکهیون رو لمس می‌کردند و باعث می‌شدند تا امگا سرش رو به طرفی کج کنه و باسن برهنه‌اش رو روی پاهای چانیول بکشه.

_آهه عالیجناب... لطفا... لطفا منو ببوسید.

اینکه بکهیون توی دوران هیتش انقدر مطیعانه التماس می‌کرد و خودش رو به همسرش می‌مالید، گرگ درون چانیول رو برای کوبیدن خودش داخل امگا مشتاق تر می‌کرد.

『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』Where stories live. Discover now