Chapter 20

797 107 12
                                    

صدای قدم های بلندی از پشت سرم اومد و زین سریع اومد تو

رو تخت دراز کشید و با اکراه بهش خیره شدم

چرخید و بهم نگاه کرد...داشتم ذوب میشدم

" اتاقت...عجیبه"

" اینجا که اتاق من نیست، یعنی هست...ولی نیست"

اخم کوچیکی کردم و اون بلند شد

رفت ته اتاق و دستگیره رو از روی سقف کشید پایین

پلکان کوچیکی ایجاد شد و رفتم جلو

" اینجا اتاق واقعیمه..."

زین از پله ها رفت بالا و منم دنبالش...دستمو گرفت تا نیفتم

" این...بینظیره..."

دهنم باز مونده بود...

یه اتاقک چوبی با پنجره بزرگی که ستاره ها رو نشون میداد...تخت جمع و جوری کنار دیوار بود و یه ننوی ساده نزدیک پنجره وصل شده بود...

یه کاناپه کوچیک و میز کار...اتاق کوچیک برای هیچ چیز دیگه ای جا نداشت...!

زین لبخند زنان منو برد جلو

" خیلی قشنگه..."

دستشو گرفتم...گوشه ای از دیوار پر از پوسترای پسرونه بود و کتاباش رو میز ریخته بود

" اممم....یه ذره بهم ریختس"

" مهم نیست"

خندیدم و شونمو دادم بالا

تا زین کتاباشو جمع کنه جلوتر رفتم و دستمو رو ننو کشیدم

" میخوای بشینی؟"

سرمو به نشونه آره تکون دادم

" نمیتونم...خیلی بلنده و تاب میخوره"

" بزار کمکت کنم"

کمرمو گرفت و بلندم کرد...نشست رو ننو و منم رو پاهاش بودم

" واااای...خیلی تکون میخوره..."

جیغ زدم و خندیدم

زین دراز کشید و سرمو رو سینش گذاشتم

ننو آروم شد و زین یه پاشو گذاشت رو زمین تا هر از چندگاهی تکونش بده

" نخوابیدی که؟"

" نه..."

خندیدم...اونجا واقعا آروم قشنگ بود...زیر نور ستاره ها...

" من عاشق اینجام زین..."

دستمو رو سینش گذاشتم و نفساش بهم ریخت

تا حالا بهش فکر نکرده بودم...ممکنه چیزی بیشتر از دوستی ساده بین ما باشه؟

"زین..."

به زور نفس کشید...

صدای صفا از اتاق پایین اومد...

از همون اتاقی که...اونجا اصلا اتاق زین نبود

" شام حاضره"

بلند شدم و آروم پریدم پایین

ننو برای قدم بلند بود...اگرچه برای زین نشستن رو اون کاری نداشت

جلو وایساد و یه نگاه بهش کردم...سرم به زور تا سینش میرسید...با خودم فکر کردم چقدر کوتاهم...

آروم از پله ها رفتم پایین و زین هم دنبالم اومد

________________________________________

خیلی خیلی خیلی ببخشید میدونم کوتاه بود -_-

این چپترا هم جالبه هم حوصلتون رو سر میبره

ولی قول میدم دقیقا تا چپتر بیست و پنج اتفاقای خوبی بیفته ^_^

Pure Love [Z.M fanfiction]Where stories live. Discover now