Chapter 25

761 101 7
                                    

" اگه افتادم چی؟"

"میگیرمت"

خندیدم و رو صخره نشستم

به ستاره ها نگاه کردم...شمع رو خاموش کردم و انداختمش پایین

به صدای موزیکی که میومد گوش دادم...یرم رو شونه ی زین بود

"لیا.."

زین آروم گفت و بهش نگاه کردم...از تو چشماش هیچی نمیشد خوند...

" من...من دوست دارم..."

خندیدم و با مشت زدم رو پاش

" اینجا که جای جک تعریف کردن نیست..."

" من شوخی نکردم لیا...دوست دارم"

بلندتر گفت و بیشتر خندیدم...دستشو از روی کمرم برداشت

" لیا..."

سرمو با مکث بردم بالا...یه تپش... و قلبم ایستاد...تنها چیزی که احساس میکردم لب های داغ زین بود...

نفس کشیدم و با حیرت بهش خیره شدم...

سر زین پایین بود و میدونستم ناامید شده...زین؟...همون چیزیه که من میخوام؟

دستمو زیر چونش گذاشتم و آوردم بالا...با ناراحتی بهم نگاه میکرد...

لبخند کوتاهی زدم و آرومتر بوسیدمش...صدای آتیشی که درست کرده بودن میومد و همه جا تاریک بود...

دست های زین رو کمرم حرکت میکرد و من گرفته بودمش تا نیفتم...

بین اون همهمه لب های داغ زین و چشمای براقش احساس میشد

صدای شلیک فشفشه ای اومد و بالاخره دست از بوسیدنش برداشتم...خودمو کشیدم بالا و تو بغلش جا کردم

" من...منم دوست دارم..."

"جوک نگو..."

خندیدم و ناخونمو رو تتو های دستش کشیدم

- داستان از نگاه زین -

همیشه از رقصیدن متنفر بودم...ولی در اون لحظه اینقدر خوشحال بودم که هر کاری میکردم...هر کاری!

من خوشبخت ترین آدم دنیام...

انگشتام با موهای لیا بازی میکرد و نفسای گرمش به سینم میخورد...صدای زنگ گوشیش اومد و با عصبانیت برش داشت

"چیه لورتا؟باشه..اه"

اخم کرد

"پیجمون کردن"

خندیدم و از رو صخره بردمش پایین

همونجور که دستم رو کمرش بود به سمت آتیش بزرگ رفتیم

لیا شنلشو درآورد و لپمو بوسید...رفت سمت دخترا و هری اومد جلو

" این مال تو..."

یه لیوان آبجو داد

" امشب نمیخورم.."

" برای خوردن نیست...میریزیم تو آتیش"

سرمو تکون دادم و از اون طرف تیف لیوانشو ریخت

کم کم بقیه اومدن و دخترا با آبجو های اضافه آب بازی کردن

لیا اومد جلوی آتیش تا موهاشو خشک کنه...و همزمان کلی برگ خشک روش ریخته شد

اون جیغ زد و خندید...خیلی بلند...شادتر از همیشه...

و دنبال لورتا دور آتیش دوید...

روی سنگ کوچیکی نشستم و بهش خیره شدم...آره...این همون دختریه که من عاشقشم...!

Pure Love [Z.M fanfiction]Where stories live. Discover now