لبامو محکم بهم فشردم
کلاریس مچمو گرفت و با چشماش بهم اطمینان داد
آب دهنمو قورت دادم و رفتم جلو...
همون مرد جوون منو به صحنه راهنمایی کرد و سازمو آورد
پرده ها رفت کنار و از گوشه صحنه وارد شدم
نورافکن ها تو چشمم میزد و سرگیجه گرفته بودم
رزلین پشت پیانو نشست و منم تو فاصله کمی ازون وایسادم
داورها بالا نشسته بودن و تماشاچی ها تقریبا صد نفر میشدن ولی چشمای من فقط دنبال یه نفر میگشت که وقتی دیدمش قلبم آروم شد وبرای چند ثانیه استرسم از بین رفت
رزلین آروم پرسید
" آماده ای؟"
سرمو به نشونه آره تکون دادم و با شروع قطعه اونم با ریتم آرومی رو در پس زمینه همراهی میکرد
چندتا نکته ای که در نظر گرفته بودم و قسمت های سخت رو به خوبی زدم و وقتی تموم شد انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشتن
ولی قسمت سخت کار همین جا بود
رزلین ریتم عجیبی رو زد که آشنا بود و آهنگ های زیادی میشد با اون زد
چشام روی زین لغزید و به حرفای کلاریس فکر کردم
کشورها...
خودشه!
آرشه رو با احتیاط روی سیم ها کشیدم و وقتی رزلین دست از زدن نکشید مطمئن شدم
اون یه آهنگ چینی بود که یه جاهییش بازسازی شده بود و تغییر کرده بود
بالاخره تموم شد و متوجه شدم پیشونیم خیسه
همه دست زدن و سرمو تکون دادم و تو اولین فرصت از اون سالن نفرین شده رفتم بیرون
کلاریس بغلم کرد و جیغ کشید
" این بهترین اجرایی بود که دیده بودم"
خندیدم و رو پله ها نشستیم...بقیه اجراها سریعتر تموم شد...
از کلاریس خداحافظی کردم و سمت ماشین رفتم
" زییین...."
جیغ کشیدم و پریدم بغلش
منو چرخوند و خندید
" هنوز قلبم تو دهنمه..."
خندید و تیکه ای از موهامو برد پشت گوشم
" چطور بود؟"
" بهترین چیزی که تا حالا دیده بودم..."
زمزمه کرد و لبخند زدم
به چشام و بعد لبام خیره شد...
دستشو برد زیر چونم و ناخودآگاه بدنم از کاری که ممکنه بکنه لرزید...
![](https://img.wattpad.com/cover/41571556-288-k947184.jpg)
STAI LEGGENDO
Pure Love [Z.M fanfiction]
Fanfictionیه دختر هفده ساله که وارد یه دبیرستان جدید میشه،"افراد جدید و اتفاقای عجیب غریب" اون زندگی آرومی داره و عشق هم به همین آسونی و بی پروایی وارد دنیای جذاب اون میشه... Zayn Malik Fanfiction Written by Iamnotshadi