زندگی مثل یه روده
و کارهایی که انجام میدیم، اگر خوب باشن، این رود وسط یه باغه ولی اگر اعمالمون بد باشن، این رود به باتلاقی وسط بیابون تبدیل میشه
همیشه تو باغ بودن، کار آسونی نیست
رهگذر توی باغ بیشتر از بیابونه...و...و این رهگذرا ممکنه خسته باشن
اونا ممکنه عصبانی باشن
یا
عقده ای
و بخوان عقده هاشون و عصبانیت هاشون رو با پرتاب سنگی به رود خالی کنن
اونا سنگ پرتاب میکنن
پشت سر هم
تا اینکه دلشون خنک شه
اونا سنگ میندازن تو رود و گِل و لایی که ته نشین شده، قاطی آب میشه
آب به تلاطم می افته
از جریان می افته
کثیف میشه
و روزی رود خشک میشه
همین سنگای کوچیک سرنوشت یه رود زندگی بین باغ اعمال رو مشخص میکنن
و رهگذر
اون همیشه یه شیطانه
***مقدمه ی زیم مین و اولین چپتر
روال این فصل اینطوریه:
زیم مین
لری استایلینسون
نایل هوران
کیک هومینگز
اشتون ایروین
بله یه سری استریت داریم...:) ممنونم که هستین بچه ها...تنهام نذارین لطفا
مـِریـلـآ***
YOU ARE READING
keep holding me ‣ 2 ꗃ larry.ziam.lashton ✓
Fanfictionاونها زنده موندن، یعنی همدیگه رو نگه داشتن، ولی باید به این نگه داشتن ادامه بدن تا خوشبخت باشن *فصل یک رو بخونید تا بهتر متوجه این فصل بشید* *Peaceful Little Perfect Family :فصل سوم* #Larry #Ziam #Cake #Lashton #NiallHoran