در خونه ی نایل زده شد
خب هری یا اشتون نمیدونستن نایل واقعا خونه ست یا نه
اگه خونه بود...حتما یه چیزیش شده
آخه میدونین، نایل از روزی که به پیک نیک رفتن تا الان حتی یه زنگ هم به هری نزده
نه به هری
نه به لویی
نه به لیم
نه به زین و حتیِ حتی نه به اشتون!
اشتون!
به هرحال، هری و اشتون پشت در منتظر بودن
در باز شد...و اولین چیزی که معلوم شد یه کوه پتو بود
"نای!"
هری با صدای نازکی گفت. نایل خودشو بین پتوها خفه کرده بود...پتو ها رو کنار زد و اشتون و هری تازه صورت قرمز و چشمای سرخش رو دیدن
"اوه عزیزم..."
هری گفت و یه مشت پتو رو بغل کرد...نایل کمی تکون خورد و فین فین کرد. اشتون وارد خونه شد
واو...مگه خونه ی نایل میتونه به این مرتبی باشه؟
جواب بله ست...چون نایل هیچوقت خونه نیست که اونو کثیف یا تمیز کنه. فقط کمی گرد و خاک روی وسایل نشسته بود که اونم به لطف ملحفه های سفید به وسایل لطمه ای نمیزد
"نایل...چی شده پسر؟"
اشتون پرسید و اونا روی کاناپه نشستن...نایل پتوها رو جمع و جور تر کرد و اشتون دستاشو دور گردن نایل انداخت
"من...نمیدونم چم شده...انگار دیگه امیدی به زندگی ندارم"
نایل نالید...اشتون زبونشو بیرون آورد و هری شکلک درآورد
"آی گلبم...ببین کی این حرفو میزنه!"
اشتون مسخره کرد. نایل چپ چپ بهش نگاه کرد...خب اون حتی اگه درحالت مرگ هم باشه، فضولیش از بین نمیره
"با لوک چطورین؟"
اون پرسید و هری خندید...اشتون لبخند گشادی زد
"عالی اصلا...ولی مام کم مونده بود بفهمه اما نذاشتیم"
"باید یه خونه پیدا کنین...اینطوری که نمیشه"
هری پیشنهاد داد و اشتون سرشو تکون داد...خب انگار موضوع عوض شد! هی احمقا ببینین نایل چشه!
"نایل چته؟"
هری پرسید و نایل دوباره فین فین کرد
"من...من دوستش دارم ولی گمش کرده م"
"اوووووههههه"
هری و اشتون همزمان گفتن. نایل سرشو تکون داد
"اوففف...خودتو ناراحت نکن...یا پیداش میکنی یا یکی دیگه رو پیدا میکنی"
اشتون گفت
YOU ARE READING
keep holding me ‣ 2 ꗃ larry.ziam.lashton ✓
Fanfictionاونها زنده موندن، یعنی همدیگه رو نگه داشتن، ولی باید به این نگه داشتن ادامه بدن تا خوشبخت باشن *فصل یک رو بخونید تا بهتر متوجه این فصل بشید* *Peaceful Little Perfect Family :فصل سوم* #Larry #Ziam #Cake #Lashton #NiallHoran