نایل خونه ی مایکل بود و اونا داشتن باهم حرف میزدن
نایل مایکل رو از کجا میشناخت، خدا داند...خودش که میگفت تو کلاس گیتار دیدتش
این عادت نایل بود
همه رو میشناخت و با همه تو کلاس گیتار آشنا شده بود
:|
"اون پسر محشریه و با من خیلی خوبه"
مایکل گفت و نایل سرشو تکون داد
"همیشه میدونستم اون و لوک آخر کار از هم جدا میشن"
"چی؟"
مایکل پرسید. نایل سرشو تکون داد
"هیچی...خب...هفته ی بعد با ما میای ساحل؟"
نایل پرسید و مایکل لبخند زد
"خیلی دوست دارم، حتما"
اون جواب داد. بعد مدتی نایل خداحافظی کرد و از خونه ی مایکل بیرون اومد
تقریبا یه ماهی میشد که کلوم با مایکل زندگی میکرد...اونا همخونه بودن و نایل میدید که کم کم میتونه بوی خیانت رو استنشاق کنه...
اون به بانک رفت
جایی که درآمدش از اونجا بود. نایل یه پول تپل از بانک دیگه ای برنده شده بود و اون پول تپل رو تو این بانک سرمایه گذاری کرده بود و ماهیانه حقوقش رو میگرفت و راحت زندگی میکرد...
البته اون با پس انداز کردن قسمتی از پولای ماهیانه ش تونسته بود اون پول تپل رو قلنبه تر کنه!
الان اومد و میخواد حقوق این ماهش رو بگیره
(فکر کنم سوال خیلیاتون جواب داده شد، ببخشید زودتر نگفتم چون حواسم کلا رفت به مشکلات لری و زیم و هیچی دیه)
اون پولش رو گرفت و به لوک زنگ زد. اون میبایست کم کم لوک رو آماده کنه برای خیانت کلوم
"هاه؟"
"هاه و فاک!"
نایل جواب داد و توی ماشینش نشست
"چته نای؟"
لوک نالید
"میخوام باهات حرف بزنم به دور از مادرت یا اشتون یا هرکس دیگه ای"
"چیزی شده نای؟ جدی شدی!"
لوک تک خنده ای کرد ولی نایل لرزش نگرانی رو تو صداش متوجه شد
"لوک...من جدیم آره! ساعت 7 کافه پرنس خیابون خودتون"
"باشه...میبینمت"
"سی یا...بای"
نایل گفت و قطع کرد. اون یه نفس عمیق کشید
نایل هرقدر هم که عوضی باشه خب نمیتونه پرپر شدن دوستاشو جلوی چشماش ببینه
YOU ARE READING
keep holding me ‣ 2 ꗃ larry.ziam.lashton ✓
Fanfictionاونها زنده موندن، یعنی همدیگه رو نگه داشتن، ولی باید به این نگه داشتن ادامه بدن تا خوشبخت باشن *فصل یک رو بخونید تا بهتر متوجه این فصل بشید* *Peaceful Little Perfect Family :فصل سوم* #Larry #Ziam #Cake #Lashton #NiallHoran