مشاورا کسایین که شما میتونین حرف دلتون رو بهشون بزنین
میتونین بگین چقدر برادرانه شایییییدددد عاشق برادر ناتنی تون هستین
یا اینکه اون یه زمانی روی شما کراش داشته و گیه
و یا حتی می تونین بگین مادرتون اژدهای هوموفوبیکیه که همیشه برادر کوچکترتون رو از شما بیشتر دوست داشته
اوه! میتونین براش تعریف کنین چه بلاهایی که سر دوتا از دوستاتون که عاشق هم بودن نیومد...و اینکه اونا الان ازدواج کرده ن
و شما میتونین برای مشاورتون بگین که دوستای دیگه تون، یه پسر خیلی باهوش و ناز به فرزندی قبول کردن و الان اون بچه دوتا پدر بجای پدر و مادر داره
و حتی میتونین بگین برادرتون اینقدر ضعیفه که فوری فشارش می افته و پوممم...اون میمیره"
شاید اون هیچ وقت نفهمه که شما خودتون هیچ غمی ندارین و همش غصه ی این و اون رو می خورین...اونقدر عصبی شدین که به خیلی چیزا حساسیت پیدا کردین...
و الان روی برادرتون هم حساسین
نه اشتون لوک دوست پسر داره احمق!
*** :) رگ اشتون گرلیم گرفت -_-
مـریـلـآ***
YOU ARE READING
keep holding me ‣ 2 ꗃ larry.ziam.lashton ✓
Fanfictionاونها زنده موندن، یعنی همدیگه رو نگه داشتن، ولی باید به این نگه داشتن ادامه بدن تا خوشبخت باشن *فصل یک رو بخونید تا بهتر متوجه این فصل بشید* *Peaceful Little Perfect Family :فصل سوم* #Larry #Ziam #Cake #Lashton #NiallHoran