chapter 4

558 69 3
                                    

اون شب خونه نایل پارتی بود
پدر و مادرش برای اخر هفته رفته بودن مسافرت و اونم از این فرصت استفاده کرده بود
منو انا هم اونجا بودیم و حسابی هم مست کرده بودیم و داشتیم با صدای بلند اهنگ بالا و پایین میپریدیم
اون یه پیرهن تنگ و جذاب پوشیده بود که به خاطر رنگ مشکی که داشت پوستشو قشنگتر نشون میداد و یه ارایش دودی فوق العاده هم داشت که چشمای خوش رنگشو از همیشه زیباتر کرده بود
چشماش یه رنگ خاصی داشت که منو دیوونه میکرد
انا میخندید و منم خندم میگرفت
یه چیزی گفت ولی من به خاطر صدای اهنگ چیزی نشنیدم
"چی میگی؟" داد زدم تا بشنوه
"میدونی الان چی کم داریم؟" با یه نگاه شیطون اینو داد زد
بدون معطلی صورتشو با دستام گرفتم و لبامو روی لبای سرخش که حالا مزه ودکا میداد گذاشتم
خندید و منو همراهی کرد
لباشو از لبام کَند و اروم برد سمت گوشم
"من بیشتر میخوام! " توی گوشم زمزمه کرد
دستشو گرفتمو با سرعت بردمش سمت پله ها
"کجا میریم؟" با حالت مستی پرسید
"میریم یه جایی که تنها باشیم!  مطمعن باش بهت خوش میگذره" با خنده جوابشو دادم
یه نیشخند سکسی زد و لبشو گاز گرفت
دوباره دنبال خودم کشوندمش و مستقیم رفتم سراغ اتاق نایل
خواستم درو باز کنم اما قفل بود
پس در زدم اما جوابی نیومد
گوشمو چسبوندم به در تا ببینم صدایی میشنوم یا نه
و البته تنها صدایی که شنیدم صدای ناله های نینا دوست دختر نایل بود پس سریع سرمو کشیدم عقب و یه نیشخند زدم
"اوه هری بیخیال اونا شو بزار خوش باشن"
انا باخنده گفت
پس رفتیم سمت اتاق پدر و مادر نایل
خوشبختانه درش باز بود
سریع رفتیم تو و درو بستیم
انا بلند میخندید وقتی داشتم با دستپاچگی درو قفل میکردم
"به من میخندی؟" همونطور که بهش نگاه میکردمو میرفتم سمتش بهش گفتم
انگشت اشارشو گذاشت رو لبم
"هییییسسس چیزی نگو! فقط شروع کن"
مثل یه برده ازش اطاعت کردم و لبامو رو لباش گذاشتم
من اروم میبوسیدمش اما اون امشب مست بود و وحشی
پس منم سرعتمو بیشتر کردم و محکم لباشو میخوردم
دستامو گذاشت روی رونش
منم محکم گرفتمش و بلندش کردمو پاشو دور کمرم قلاب کردم
دستش تو موهام بود و اونارو میکشید
برای چند ثانیه لباشو جدا کرد و با نیشخند گفت " هری تخت اونطرفه!" و ب سمتش اشاره کرد
یه نفس عمیق کشیدم تا عطرش منو مست تر از چیزی که بودم بکنه
انداختمش روی تخت و قبل از اینکه برم روش لباسامو دراوردم
داشتم گردنشو میبیوسیدم که دستمو برد  سمت زیپ پیرهنش و با ناله گفت
"بازش کن..!"
منم انجام دادم و اون سریع لباسشو دراورد و پرت کرد اونطرف تخت
رفتم سراغ استخون ترقوه و با زبونم لیسش زدم ، دوباره یه نفس عمیق کشیدم و گذاشتم ریه هام از عطر تنش پر بشه
هنوز هیچ کار خاصی نکرده بودم اما انا داشت کمرمو محکم چنگ ميگرفت که باعث شد نالم بلند بشه
میتونستم بگم که حرکت خون روی پوستمو حس کردم
منو هل داد تا برگردم و منم کاری رو که ميخواست انجام دادم
نشست روی شکمم و لباشو با وسوسه گاز گرفت وقتی اروم میومد سمت گردنم
چشمامو بستم وقتی لاله گوشمو گاز گرفت
"بزار امشب من باهات بازی کنم!! "
اروم تو گوشم ناله کرد
"تو همیشه اینکارو میکنی" وقتی داشتم موهاشو بو میکردم جوابشو دادم
خندید و رفت سمت گردن و شروع به بوسیدنش کرد

درست این موقع یه صدای بلند تو گوشم پیچید و منو به زمان حال برگردوند
سرمو از روی میز برداشتم و سریع بالا رو نگاه کردم تا ببینم چی بود
یه دختر با یه قیافه طلبکارانه و بی حوصله داشت نگاهم میکرد
"فکر کنم این صندلی من باشه :|"
هنوز گیج بودم
"اوه،خب،من...
من معذرت میخوام ولی میشه امروز یه جای دیگه بشینی؟"
نفسشو با حرس بیرون داد و رفت ته کلاس روی یه صندلی خالی نشست
کلاس تقریبا پر شده بود اما صندلی جلو من هنوز خالی بود
اطرافو نگاه کردم تا ببینم که جای دیگه ای نشسته یا نه اما ندیدمش
چشمام رو مالیدم تا کاملا بیدار بشم
همین لحظه اون معلم مزخرف در کلاسو باز کرد و اومد تو و به همه سلام کرد
دوباره سرمو روی میز گذاشتم و کلافه شدم وقتی یادم اومد که الان انا کجا میتونه باشه

One-way Road (H.S)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ