خیلی سردم بود و کم کم سرم داشت درد میگرفت
فکر کنم دیگه باید برگردم ، هرچند اصلا علاقه ای به این کار ندارماروم اروم از دریاچه بیرون اومدم
به خاطر بادی که توی جنگل میوزید بیشتر از قبل به خودم لرزیدم
سریع به سمت لباسام رفتم و با عجله اونارو تنم کردمبه خاطر خیسی تنم پارچه لباسام بهم میچسبید و باعث میشد اعصابم بهم بریزه
اب سرد از روی تارهای موهام سُر میخورد و بعد پشت سر هم به شونه و کمرم برخورد میکردسرم رو سریع تکون دادم تا موهام کمی خشک بشه
بعد سوییشرتم رو تنم کردم، زیپش رو تا گردنم بالا کشیدم و کلاهش رو روی سرم انداختمبرای اخرین بار به دریاچه نگاه انداختم
با اینکه فقط چند ساعت از وقتم رو اینجا گذروندم ولی مطمئنم دلم براش تنگ میشهسیگار رو برداشتم و شروع به دویدن بین درخت ها کردم
باد هر لحظه سریعتر به من ضربه میزد و مجبورم میکرد بیشتر توی خودم جمع بشم" خدایا ، واقعا دارم یخ میزنم " اروم با خودم گفتم ولی با این حال از کارم پشیمون نبودم
بالاخره به موتورم رسیدم
سوارش شدم و قبل از اینکه راه بیوفتم یه سیگار دیگه روشن کردم و به ارومی شروع کردم به کشیدنگردش تلخ نیکوتین توی خونم باعث میشه تلخی فکرام کمتر بشه...
فکرایی که ارامش رو ازم گرفتن و زندگی رو برام مثل جهنم کردنسرم رو پایین انداختم و با خستگی به سیگارم که حالا کوچک شده بود نگاه کردم
اخرین پک رو بهش زدم و بعد انداختمش روی زمین
موتور رو روشن کردم و به سمت شهر برگشتمچیزی نداشتم که باهاش سر و صورت نسبتاً خیسم رو بپوشونم ولی باد که به این چیزا اهمیت نمیده
اون فقط با سرعت به جلو میتازه و هیچی هم جلودارش نیستاون خیلی خوش شانسه که ازاده و هر کاری که بخواد میتونه انجام بده
کسی اون رو مجبور به کاری نمیکنه
کسی اون رو سرزنش نمیکنه
و مهمتر از همه ، کسی اون رو عاشق نمیکنه" تمومش کن هری ، تو داری درباره باد حرف میزنی و این خیلی احمقانست ،
تو دیونه شدی! " به خودم گوشزد کردمفکر کنم واقعا دارم دیونه میشم ، من همش دارم با خودم صحبت میکنم و این کاری نیست که یه ادم عاقل انجام بده
پس ساکت شدم و سعی کردم به هیچ چیز به جز جاده ای که روبرومه فکر نکنمقبل از اینکه به خونه برم دوباره به اون دکه سر زدم و 3تا پاکت سیگار خریدم
اینجوری دیگه استرس تموم شدن سیگارم رو ندارم__________
با عجله در خونه رو باز کردم و به سمت حموم رفتم
شیر اب داغ رو باز کردم تا وان پر بشه و بعد به اتاقم برگشتم تا لباسام رو دربیارم و چندتا لباس تمیز بردارم و البته سیگارم رو هم جا نذاشتم
YOU ARE READING
One-way Road (H.S)
Fanfiction[complete] این داستان یه عشقه یه عشق پوچ یه عشق یک طرفه که به جایی نرسید و داستان یه زندگی که نابود شد و سوخت و همه اینو فهمیدن به جز کسی که باید میفهمید _______________ عشق... بعضیا میگن شیرینه و همه باید یک بار عاشق بشن اما من...