chapter 37

347 57 9
                                    

خیلی سردم بود و کم کم سرم داشت درد میگرفت
فکر کنم دیگه باید برگردم ، هرچند اصلا علاقه ای به این کار ندارم

اروم اروم از دریاچه بیرون اومدم
به خاطر بادی که توی جنگل میوزید بیشتر از قبل به خودم لرزیدم
سریع به سمت لباسام رفتم و با عجله اونارو تنم کردم

به خاطر خیسی تنم پارچه لباسام بهم میچسبید و باعث میشد اعصابم بهم بریزه
اب سرد از روی تارهای موهام سُر میخورد و بعد پشت سر هم به شونه و کمرم برخورد میکرد

سرم رو سریع تکون دادم تا موهام کمی خشک بشه
بعد سوییشرتم رو تنم کردم، زیپش رو تا گردنم بالا کشیدم و کلاهش رو روی سرم انداختم

برای اخرین بار به دریاچه نگاه انداختم
با اینکه فقط چند ساعت از وقتم رو اینجا گذروندم ولی مطمئنم دلم براش تنگ میشه

سیگار رو برداشتم و شروع به دویدن بین درخت ها کردم
باد هر لحظه سریعتر به من ضربه میزد و مجبورم میکرد بیشتر توی خودم جمع بشم

" خدایا ، واقعا دارم یخ میزنم " اروم با خودم گفتم ولی با این حال از کارم پشیمون نبودم

بالاخره به موتورم رسیدم
سوارش شدم و قبل از اینکه راه بیوفتم یه سیگار دیگه روشن کردم و به ارومی شروع کردم به کشیدن

گردش تلخ نیکوتین توی خونم باعث میشه تلخی فکرام کمتر بشه...
فکرایی که ارامش رو ازم گرفتن و زندگی رو برام مثل جهنم کردن

سرم رو پایین انداختم و با خستگی به سیگارم که حالا کوچک شده بود نگاه کردم
اخرین پک رو بهش زدم و بعد انداختمش روی زمین
موتور رو روشن کردم و به سمت شهر برگشتم

چیزی نداشتم که باهاش سر و صورت نسبتاً خیسم رو بپوشونم ولی باد که به این چیزا اهمیت نمیده
اون فقط با سرعت به جلو میتازه و هیچی هم جلودارش نیست

اون خیلی خوش شانسه که ازاده و هر کاری که بخواد میتونه انجام بده
کسی اون رو مجبور به کاری نمیکنه
کسی اون رو سرزنش نمیکنه
و مهمتر از همه ، کسی اون رو عاشق نمیکنه

" تمومش کن هری ، تو داری درباره باد حرف میزنی و این خیلی احمقانست ،
تو دیونه شدی! " به خودم گوشزد کردم

فکر کنم واقعا دارم دیونه میشم ، من همش دارم با خودم صحبت میکنم و این کاری نیست که یه ادم عاقل انجام بده
پس ساکت شدم و سعی کردم به هیچ چیز به جز جاده ای که روبرومه فکر نکنم

قبل از اینکه به خونه برم دوباره به اون دکه سر زدم و 3تا پاکت سیگار خریدم
اینجوری دیگه استرس تموم شدن سیگارم رو ندارم

__________

با عجله در خونه رو باز کردم و به سمت حموم رفتم
شیر اب داغ رو باز کردم تا وان پر بشه و بعد به اتاقم برگشتم تا لباسام رو دربیارم و چندتا لباس تمیز بردارم و البته سیگارم رو هم جا نذاشتم

One-way Road (H.S)Where stories live. Discover now