10. Nepenthe

1.6K 361 76
                                    

Nepenthe: (n.) something that can make you forget grief or suffering .

---

تهیونگ با درد چشمهاش رو باز کرد. تیغه‌های نور، مردمکش رو شکافتند و باعث شدند چشمهاش رو ‌جمع کنه.

چیزی یادش نمی‌اومد. گردن خشک‌‌شده‌اش رو‌ چرخوند و با‌ چهره‌ی نامجون‌ مواجه شد که مشغول تایپ چیزی توی‌ گوشیش بود.

دستش رو روی صورتش برد و ماسک اکسیژن رو پایین کشید.

" نامجون .. " صداش از چیزی که فکر‌ می‌کرد، گرفته‌تر بود.

نامجون به سرعت سرش رو بالا آورد و با دیدن ‌چشمهای باز تهیونگ، نفس راحتی کشید.

" نگرانم کردی مرد " لبخند زد و ‌چالهای روی‌ گونه هاش مشخص شدند.

نفسهای سنگین و ‌کشداری می‌کشید. با خستگی ‌پلک زد. انگار اون لحظه پلک زدن، سخت‌ترین کار دنیا بود. چند ثانیه فکر‌ کرد و همه‌‌چیز رو به خاطر آورد. چونهی‌، تنها کلمه‌ای بود که توی ذهنش می‌چرخید.

"حالت خوبه؟" نامجون با نگرانی پرسید و ‌تهیونگ به آرومی سرش رو‌ تکون داد.

"تو‌ زیادی خودت رو‌ خسته می‌کنی تهیونگ. بیمارهات خیلی زیادن و بیشتر شبها شیفتی و نمی‌خوابی. باید یکم استراحت کنی."

حدس می‌زد نامجون از قضیه‌ی دعواش با چونهی خبر نداشته باشه پس ترجیح داد چیزی نگه و فقط به آرومی "نه" رو زمزمه کنه.

نفس عمیقی کشید "کار باعث می شه وقت نکنم به تمام ‌چیزهایی که آزارم می‌دن فکر ‌کنم نامجون." سرفه کرد "اگه خودم رو توی کار غرق نکنم، نمی تونم دووم بیارم."

نامجون با بغضی که توی گلوش داشت، به مرد شکسته‌ی روی تخت، به دوستش، به برادرش نگاه کرد. کاری از دستش برنمی‌اومد جز اینکه حمایتش کنه، شونه‌ای برای گریه‌هاش باشه و بعضی اوقات بخندونتش.

قلبش درد می‌گرفت از اینکه ذره‌ذره آب شدنش رو ‌می دید و‌ نمی‌تونست هیچ‌‌کاری کنه. تهیونگ ‌نیاز به امید داشت‌، چیزی که هر صبح اونو از تخت بیرون بکشه و بهش خندیدن رو یاد بده.

"باید دو‌ روز‌ی بستری باشی. عمرا بذارم از روی این تخت پاشی‌، من امشب پیشت می‌مونم."

تهیونگ ناله‌ی نامفهومی کرد و چشمهاش‌ رو‌ برای مخالفت بست و ‌پلک‌هاش رو فشرد.

"فکرش رو ‌هم ‌نکن. یه شب که شیفت نیستی رو‌ هم می‌خوای توی بیمارستان بگذر..." نفسِ تهیونگ گرفت و سرفه کرد. "جین‌آ و‌ پسرت یوهان تنهان." به آرومی گفت.

نامجون دستی به ‌پشت گردنش کشید "اونا درک می‌کنن تهیونگ. من پیشت می‌مونم."

"نه، تو‌ می‌ری خونه."

Before Our Spring - [Completed]Where stories live. Discover now