Yuanfen:(Chinese noun.) A relationship by fate or destiny.
*
راحتی؟ " تهیونگ دوباره پرسید و به جیمین که توی صندلی کنار پنجره ی هواپیما جمع شده بود، نگاه کرد.
" راحتم. " گفت و لبخند زد. لبخندی که می گفت تا وقتی اینجایی و اینجام ، جایی برای هیچ نگرانیای نیست. لبخندی که پررنگ و درخشان نبود و دندونهاش رو به نمایش نمی ذاشت ، چشمهاش رو جمع نمی کرد و نشون از شوق درونی اش نمی داد. لبخند آروم و پر از آرامشی که جیمین سالها ازش محروم بود.
تهیونگ دستش رو جلو برد و موهای جیمین رو به هم ریخت. ملحفه ای که از مهماندار گرفته بود رو روی اون پسر بالا تر کشید و با آرامش به چهره اش نگاه کرد.
" می خوای آهنگ گوش کنیم؟ " جیمین پرسید و هندزفری اش رو در آورد.
" این دفعه من آهنگ رو انتخاب میکنم. " تهیونگ گفت وقتی جیمین یکی از شاخه های هندزفری رو توی گوش اون پسر فرو کرد. تهیونگ هندزفری رو به گوشی خودش متصل کرد.
It's a beautiful feeling
what we got deep inside
We got a flame that will last forever
together you and I
جیمین دستش رو از زیر ملحفه بیرون آورد و دست تهیونگ رو گرفت.
Such a rush of emotions
there's no way we can push it away
'Cause they'll never tear our love apart
our bond will never break
Do you believe in the power
of everlasting love?
We can make it if we stay together
our love is just enough
تهیونگ به جیمین نگاه کرد. به چهره اش که غرق در موسیقی بود. انگار لبخند روی صورتش نقاشی شده بود.
Oh my love
I'm all yours
and there will never be another one
'Cause I'm eternally yours
" می دونی معجزه ی عشق چیه؟ " تهیونگ پرسید.
My heart's a flame
and it's burning in your name
Even through the sands of time my
love will always grow & I won't let go
" اینکه عشق باعث می شه تمام زخم ها و دردهات رو فراموش کنی؟ " جیمین جواب داد و تهیونگ سرش رو به نشونه ی مخالفت تکون داد.
" نه. " نفس گرفت " عشق فراموشی نمیاره. هیچچیز حتی زمان هم نمی تونه باعث بشه مشکلاتت رو فراموش کنی. عشق یه مادهی مخدره. بهت توهم قدرت می ده در حالی که داره ضعیف و شکنندهات می کنه. و تو با این توهم ، با این فکر که همراه کسی که دوستش داری شکست ناپذیری ، میجنگی. حس می کنی می تونی مقابل تمام دنیا بایستی. "
YOU ARE READING
Before Our Spring - [Completed]
Fanfictionتهیونگ به جیمین قول میده. شبها میگذرن، روزها از راه میرسن. باد میوزه، قولها شکسته میشن و فصلها عوض میشن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو میتونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی...