2. Tu me fais rire

2.2K 397 88
                                    

Tu me fais rire: you make me smile.

---

"تو چرا هنوز بیداری؟" یونگی گفت و به آرومی در اتاق رو بست.

جیمین با هیجان ، چند باری صفحه ی روشن گوشیش رو لمس کرد. "هیچی!همین‌جوری!" و اون رو کناری انداخت.

یونگی در یخچال کوچکی که گوشه ی اتاق واقع شده بود رو باز کرد و کنسرو آناناسی رو بیرون آورد. "هی اونها مال منن!" جیمین با اعتراض گفت.

یونگی یک تای ابروش رو بالا انداخت و با خنده به جیمین خیره شد:" اگه می تونی بیا ازم بگیرش"

"یااااا تو خیلی بدجنسی هیونگ" جیمین گفت و قیافه ی مظلوم و –دارای قابلیت آب کردن حتی دل سنگ-ش رو به خودش گرفت.

یونگی پلک زد.

"غلط کردم!" و با سرعت یک پَره اناناس رو به چنگال زد و جلوی لبهای جیمین گرفت.

جیمین خندید و سرش رو به نشونه ی امتناع تکان داد "نمی خورم. تازه شام خوردم. تو بخور هیونگ. دیروز به اندازه کافی بهت استرس وارد کردم." به خاطر تیر کشیدن سرش ، هیسی کشید و چشمهاش رو محکم بست.

"جیمین .." یونگی با نگرانی گفت. "می خوای پرستار رو صدا بزنم؟"

"نه. این عادیه. دیدی که دکترم هم گفت چند هفته طول می کشه تا مثل سابق بشم."

"باشه." یونگی گفت و آروم موهای جیمین رو بهم ریخت.

*

ساعت حوالی 3 نیمه شب بود که تهیونگ ماشینش رو داخل پارکینگ آپارتمانش پارک کرد.

باز هم الکل خورده بود.

همونطور که یکم تلو تلو می زد، دکمه ی آسانسور رو زد و منتظر شد.

کلیدش رو توی قفل در چرخوند و وارد خونه ی دلگیرش شد. فرقی نداشت چه ساعتی از روز باشه، خونه ی تهیونگ همیشه دلگیر و مُرده به نظر می رسید.

گلدونهایی که زمانی مایه ی مباهاتش بودند، حالا خشک شده بودند و اون حتی زحمت جمع کردنشون هم به خودش نداده بود.

کتش رو روی زمین، و تن بی رمقش رو روی کاناپه انداخت. اگه تهیونگِ 25 ساله ، می دونست 10 سال بعد به همچین موجود رقت انگیز و مریضی تبدیل می شه، چه واکنشی نشون می داد؟

تهیونگ نمی دونست. پس یه نخ سیگار روشن کرد و خیره به مسیرِ دودی که بینی اش بیرون می داد، اشک ریخت.

شبانه روز شاید فقط 4 یا 5 ساعت می خوابید. مدام سیگار می کشید و هر چند شب یک بار، مست می کرد.

"عجب دکترِ فهمیده و لایقی!" گفت و با حرص سیگارش رو داخل جاسیگاری روی میز خاموش کرد.

*

یونگی که از شلوغی به ستوه اومده بود ، پوفی کشید و با اشاره ی سر به جیمین گفت "لعنت به خودت، مربیت و دوستهات. من یه سر می رم استدیو" و جیمین با خنده بدرقه اش کرد.

Before Our Spring - [Completed]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora