Part 14

1.4K 215 24
                                    

زمان حال
.
.
.
اشک از گوشه ی چشماش رون بود
_ زین چجوری اینارو تحمل کرده؟ من عکساشو دیدم، اصلا بهش نمیاد اینقدر سختی کشیده باشه... به آستن هم نمیخورد اینجوری باشه، هز من واقعا هنگ کردم.

هری فقط یه بخش کوتاه از آزارهای اون روانی رو برای لویی تعریف کرده بود تا بدونه آستن اصلا اون آدمی نیست که لویی فکر میکنه و باید ازش دوری کنه. شایدم خود هری هم اصلا چیزی از آستن نمیدونست.

با سر انگشتش اشکای لویی رو پاک کرد و رد اشکارو بوسید
_عزیزم مهم الانه که زین عشق زندگیشو پیدا کرده و یه زندگی خوب داره.

البته که گذشته مهم بود، اون زخما خوب شدن ولی جاشون همیشه روی زندگی هر سه تاشون، بیشتراز همه زین میمونه.

زین و هری از بچگی باهم بزرگ شدن یه جورایی برادر بودن... شاید توی این 5سال رابطتشون کمتر شده بود، ولی اونا هیچوقت نمیتونستن از هم دل بکنن و جدا شن. اونا خانواده ی همدیگه بودن.

_ولی هزا، آستن چیزای دیگه ای میگفت... میگفت زین همیشه اخم داشته و بداخلاق بوده. میگفت فقط وقت رابطشون باهاش خوب بوده و همه ی وقتشو با دوستاش میگذرونده.

هری کلافه از مزخرفاتی که آستن به لویی گفته بود پوفی کشید
_عزیزم تو واقعا باور میکنی اون حرفارو؟ با گفتن بولشت فقط میخواسته تو رو بیشتر تحت تاثیر قرار بده... اون میخواد تورو سمت خودش بکشه تا از من انتقام بگیره، فکر میکنه زین فقط بخاطر حرفای من از خونش رفته و کارای خودشو نمیبینه... بعدم اینقدر زین رو اذیت میکرد و کتک میزد که اون جرعت حرف زدن نداشت ، روزای آخر که پیشش بود حتی میترسید با ماهم حرف بزنه، حرفاش راجع به رابطه هم بولشته، اون زین رو مجبور به رابطه میکرد و توش اذیتش میکرد.

لویی به معنی فهمیدن سرشو تکون داد، باورش نمیشد آستن همچین آدمی باشه، با شهرت و ثروت بینهایتش با اون سابقه ی درخشان خانوادگی و حتی با اون کمکای بیشمارش که از مندی شنیده بود به خیریه های مختلف میکرد و اون عشق علاقه ای که توی حرفاش بود، بتونه همچین کاری بکنه یا زین اون خواننده مشهور که همه از دور فکر میکنن غرق توی پول و شهرتش با دوست پسر جذابشه، غمی داشته باشه.

باورش نمیشد ولی ترجیح داد فعلا دیگه به چیزی فکر نکنه و فقط از وجود هری و نوازش هاش لذت ببره.

...

_مندی

سرش توی کاغذا و قراردادای جلوش بود، شرکتایی که بهش درخواست همکاری داده بودن برندای بزرگی بودن و یه روزی همکاری با اونا برای لویی آرزو بود ولی حالا اونا توی این چند هفته کلی ایمیل همکاری فرستاده بودن که عجیب بود.

مندی همونطور که ایمیل های کاری رو با آیپدش چک میکرد جلوی میز لویی ایستاد.

_چک کن ببین معرف قراردادای جدید کیه.

Who Like Me [L.S] *completed*Donde viven las historias. Descúbrelo ahora