Who Like Me [L.S] *completed*

Part 33

با ذکر نام خدا ووت بدین و شروع کنین
آخر پارت حرف میزنیم.

.
.
.

_این ماسکارو بزنید، مثلا شما میخواستین برین سر یه قرار مخفیانه ولی پاپاراتزیا ازتون عکس میگیرن و مشخص میشه که شمایین. احتمالا یکی از پاپاها میخواد بره سمت هیلی و ازش عکس بگیره که هیلی نمیخواد و هری با پاپا دعواش میشه و هیلی رو بغل میگیره و سریع سوار ماشین میشین و میرین.

مرد با چهره ی بی حالتش حرف میزد و هری با دهن باز داشت به سناریو ای که براش چیده بودن گوش میکرد.

اگه لویی اینو میدید که با آستن بچه دار میشد!

با عجز به دختر کنارش نگاه کرد تا شاید اون چیزی بگه،چون خودش حق حرف زدن نداشت. اونم با وضعیت کنسرت قبلیش.

هیلی التماس توی چشمای هری رو دید و منظورش رو گرفت.

سرفه ی کوتاهی کرد تا توجه مرد بهش جلب بشه
_آقای کلاوس، فکر میکنم برای اولین حضور عمومی ما این یکم زیاده روی باشه، اگه فقط توی یه کافه دیده بشیم قضیه قابل باور تره. ما میتونیم این چیزی که شما برنامه ریختین رو بعدتر امتحان کنیم. نظر شما چیه؟

هیلی با لحن خاصی به مرد گفت و هری توی دلش امیدوار بود اینهمه عشوه ای که هیلی توی حرف زدن با اون کلاوس هرزه داره بکار میبره اثر کنه.

خب مثل اینکه اینبار بخت با هری یار بود چون حالت چشمای کلاوس در ثانیه ای عوض شد
_اینم فکر خوبیه هیلی، تو دختر باهوشی هستی، خوشحالم که دارم باهات کار میکنم.

بعداز تموم شدن حرفش خنده ی زشتی لباشو پوشوند که از نظر هری و هیلی خیلی چندش بود ولی خب کدومشون جرعت داشتن اینو ابراز کنن؟ اونا فقط با لبخند ملیح از اون مرد پول پرست تشکر کردن و از اتاق خارج شدن.

...

_هری لبخند بزن، دوربینا روی توعن.

هیلی سرشو پایین گرفته بود و زمزمه وار به هری حالی میکرد که داره دوباره گند میزنه.

هری از هپروت بیرون اومد و سعی کرد به هیلی لبخند بزنه، هیلی برای جمع کردن قضیه دست هری رو گرفت و صورتشو برد سمت گوش هری تا صورت هری رو کاور کنه.

حالا اونا فقط پشت هیلی رو میدیدن و شاید فکر میکردن این یه بوسه ی عاشقانست. ولی درواقع هیلی فقط میخواست اونا زودتر عکسایی که میخوان رو بگیرن و از اونجا برن.

هری از حرکت هیلی جا خورد و به طور ناخودآگاه خواست اونو کنار بزنه که هیلی دست هری رو محکم تر گرفت
_محض رضای فاک 5مین تکون نخور تا گورشونو گم کنن.

هری آروم گرفت و سعی کرد صورتشو با موهای باز هیلی بیشتر کاور کنه.

طولی نکشید که بالاخره با صدای نوتیف گوشی هری فهمیدن میتونن از اونجا برن.