سلام بچز
این داستان:من و چسدستی هایم
خب این قسمت برای اینه که بهتون نشون بدم من چه چسدستیم و این داستان هر پارتش با چه بدبختی قابل خوندن میشه و شما میتونین بفهمین چیشده.
این عکس قسمت صحبت نایل و لویی توی پارت قبله، این قبل ادیته و خب من چندتا موردشو کلا عوض کردم ولی بخونید
خب این از وضع نوشتن زیبا و خوانای من که خودمم نمیفهمم چی نوشتم و حالا داریم چت من با یکی از دوستام که اونم داره داستانو میخونه.
اره خلاصه که یه شرکت هم بوده به اسم سونداندسوند که اصلا نمیدونم 4صب اینو از کجام درآوردم.من و دوستم هنوزم یاد این میوفتیم پاره میشیم. کلا چت میکنیم میگه سلام بعد میگه سونداندسوند😑😂
فقط میخواستم بگم من برای نوشتن این داستان، چندبار هر پارتو مینویسم، ادیت میزنم، دوباره میخونم، دوباره ادیت میزنم و بعد اپ میکنم
برای همین نظرتون خیلیییییی زیاد برام مهمه و توی روند نوشتن خیلی کمکم میکنه
بعدم میدونین چقدرررررررر کامنتاتون بهم انرژی میده؟ اگه میدونستین برای هر پاراگراف ده تا کامنت میذاشتین
خلاصه که عاشقشتونمممم
بوسسس کلیلاو
سپی
YOU ARE READING
Who Like Me [L.S] *completed*
Fanfiction(completed) هری نادیده گرفت چشماش رو بست فقط برای اینکه لوییش رو نگه داره لویی دروغ گفت پنهان کاری کرد فقط برای اینکه هریش رو خوشبخت کنه . . . . ولی همیشه اونطوری نمیشه که ما پیش بینی میکنیم Larry Ziam