Who Like Me [L.S] *completed*

Part 4

های گایز

ووت بدین شروع کنین.
.
.
.

سه روز بود که لویی با آستن کار میکرد و توی این مدت لویی از کار با یه مدل حرفه ای مثل آستن حسابی داشت لذت میبرد.

لویی نیاز نداشت به اون بگه چه ژستی بگیره یا کجارو نگاه کنه، لازم نبود بگه وسیله های دستشو چطوری بگیره که لاین لباسش معلوم باشه یا الان تمرکز عکس روی چیه. آستن سوپرمدل بود و با نگاه به لویی میفهمید الان باید چیکار کنه.

اونا بعد از سه روز کار روی برندای مختلف حالا داشتن روی برند خود آستن، یعنی جکسون کار میکردن.

تقریبا آخرای کار بود و چندتا فتوشوت دیگه میگرفتن، کار تموم میشد.

لویی داشت لنز دوربین رو آماده میکرد که صدای آستن اومد
_هی لویی

لویی که تمام حواسش به لنز بود بی حواس هومی کشید و به کارش ادامه داد.

آستن متنفر بود وقتی با کسی حرف میزنه اون بهش نگاه نکنه.
دندوناشو روهم فشرد و سعی کرد به خودش مسلط باشه.
_بیبی بوی با توم.

لویی بالاخره از لنزش دل کند و حواسشو داد به آستن ، اون عادت کرده بود توی این چند روز آستن با این اسم ها صداش بزنه ولی یه جورایی ته دلش اینو نمیخواست، هری کسی بود که باید همیشه اینطوری صداش کنه . این یکم براش آزاردهنده بود ولی خب نمیخواست آستن رو ناراحت کنه پس چیزی نمیگفت.

_گوشم با توعه جکسون.

آستن کمی از صحنه فاصله گرفت و بهش نزدیک تر شد.
_نظرت چیه برای ارائه محصولات جدید پاییزه بیای و عکاس فصل شی؟

لویی کمی لبشو تر کرد
_فکر میکردم برای کالکشن های مهمتون عکاس مجموعه این کارو میکنه.

آستن یکی از ابروهاشو انداخت بالا و گفت
_البته، ولی من میخوام ایندفه تو این کارو بکنی، حتی ممکنه عکاس ثابت کالکشن بشی، این فرصت خیلی خوبیه.

لویی میدونست این برای خودش و گروهش معرکس ولی مطمئن نبود ازش... اونا عکاسای حرفه ای مختص هر کالکشن داشتن و اینکه از لویی بخواد اینو یکم عجیبه.

_کامان بیبی بوی، این فقط یه سفره 5 روزه به یکی از شهرای کوچیک اطرافه، کسی اونجا نمیخورتت... تازه میتونی دوست پسرتم بیاری.

لویی یه لحظه چشماش برق زد ولی سریع یادش افتاد هری درگیر آلبوم اد یکی از دوستاشه و اصلا فرصت نداره، یادشه اینقدر هری درگیر استودیو شده بود که حتی اینو با غر به آستن گفته.

_جکسون این پیشنهاد خیلی خوبیه ولی...

_5هزار دلار
آستن با نیشخند بین حرف لویی گفت