Part 39

1.6K 217 391
                                    

هی گایز 10کا شدنمون مبارکککککککک
ووت بدین شروع کنین آخر پارت حرف بزنیم
.
.
.

خدمتکار سینی صبحانه ی آخرین اتاق رو بدست گرفت و وارد شد.

با دیدن صحنه ی مقابلش چند ثانیه ایستاد، همراه بیمار حق نداشت روی تخت کنار بیمار بخوابه!

کمی جلوتر رفت. اون آستن رو می‌شناخت و مطمئن بود این اتاق شوهرشه ولی کسی که کنار لویی خوابیده بود آستن نبود.

سینی غذا رو روی میز گذاشت و با دقت به مرد موبلند نگاه کرد.

با دیدن هری هینی کشید و یک قدم عقب پرید.

باورش نمیشد هری استایلز، خواننده ی مورد علاقه ی دخترش روی اون تخت باشه. اون هری رو از پوسترای توی اتاق دخترش و فن گرلیای تموم نشدنیش میشناخت.

گوشیشو درآورد، میخواست یه عکس از هری برای دخترش بگیره ولی بعد پشیمون شد.

قطعا کار درستی نبود. نباید به فضای خصوصی اونا تجاوز میکرد ولی فکر اینکه دخترش چقدر از دیدن عکس هری خوشحال میشه وسوسش میکرد.

هنوزم با خودش درگیر بود اون عکس رو بگیره یا نه که پلکهای لویی لرزید.

لویی چشماشو باز کرد و با دیدن اون زن غریبه با گوشی توی دستش که انگار آماده ی عکاسی بود اخم کرد.

زن خواست حرفی بزنه که لویی دستشو به معنی سکوت جلوی بینیش گرفت و به هری خواب اشاره کرد.

زن با شرمندگی سرشو تکون داد. حالا ترس اینو داشت که لویی درباره این قضیه به آستن بگه و اون اخراج بشه.

لویی نگاهی به سینی و بعد به صورت وحشت زده و شرمنده ی زن کرد.

سعی کرد آروم بدون اینکه هری بیدار بشه از روی تخت بیاد پایین.

به زن اشاره کرد همراهش از اتاق خارج شه.

لویی جلوتر رفت و زن با ترس پشتش قدم برمیداشت.

وقتی در رو بست برگشت سمت زن
_خب اون عکسو پاک کن.

زن سریع گفت
_باورکنین عکس نگرفتم، من فقط میخواستم برای دخترم از آقای استایلز یه عکس بگیریم، اون طرفدارشه. اصلا نمیخواستم طوری باشه که شماهم توی کادر باشین و براتون دردسر درست کنم. من به این کار احتیاج دارم، خواهش میکنم به آقای جکسون نگین. خواهش میکنم ازتون.

لویی روی مود خیلی خوبی بود، حتی اگه اون زن برای اذیت کردنشون عکس میگرفت هم کاری باهاش نداشت، فقط ازش میخواست پاکش کنه تا فعلا برای هری دردسری درست نشه.

_دکتر امروز منو مرخص میکنه، فکر میکنی بتونی تا قبل از ویزیت دکتر، دخترتو بیاری اینجا؟ البته فقط دخترتو. هوم؟

Who Like Me [L.S] *completed*Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt