فلش بک :۵ سال قبل
به دیوار سنگی پشت سرش تکیه داده بود و به بچه هایی که توی حیاط مدرسه اینور و اونور میدویدن خیره شده بود. به عنوان نماینده مدیر بین دانش آموزا، مجبور بود هرروز اونجا بشینه و مراقب باشه کسی از قوانین تخطی نکنه.
چند دقیقه به تموم شدن زنگ نمونده بود که با باز شدن در اصلی مدرسه و ورود زن و مرد جوونی نظرش سمتشون جلب شد. یکم دقت کافی بود تا متوجه پسر بچه ریز جثّه ای بشه که بینشون ایستاده بود و داشت با ذوق به بچه های دیگه نگاه میکرد.
پسرک برگشت و به مادرش چیزی گفت و اونم با خنده خم شد و پیشونیشو بوسید. پدرش با دیدن پسری که به دیوار تکّیه داده بود و از جلیقه ای که تنش بود میتونست حدس بزنه عضو انتظامات مدرسه ست، سمتش رفت. چانیول با دیدن مردی که نزدیکش می اومد تکیه اشو از دیوار گرفت و تعظیم کوتاهی کرد.
"سلام...میتونم بپرسم دفتر مدرسه کدوم طرفه پسرم؟" چانیول نگاهی به پسر بچه بانمکی که کنار مادرش ایستاده بود و از صورتش معلوم بود بزور ۱۱-۱۲ سالش میشه لبخندی زد.
"برای ثبت نام اومدین؟" مرد لبخند مستطیلی ای زد و سری به نشونه مثبت تکون داد: "اوه...بله"
" لطفاً دنبالم بیاید!" چانیول با لبخندی که از روی لبش کنار نمیرفت گفت و سمت ساختمون مدرسه برگشت. شاید بعداً میتونست با اون بچه سال پائینی کیوت دوست شه.
بعد از راهنمایی کردن اون خانواده به سمت دفتر مدیر، خودش توی سالن ایستاد و منتظر موند. چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که با باز شدن در دفتر متوجّه پسربچّه ای شد که با حالت گیجی به محیط سالن نگاه میکرد و نزدیکش رفت.
"دنبال چیزی میگردی؟" با شنیدن صدای کسی سرشو بلند کرد و متوجه پسر قدبلندی شد که با لبخند ازش سوال میکرد.
"اممم...به من گفتن برم کلاس A" با لهجه ی غلیظی به کره ای گفت.
"باید طبقه بالا دنبالش بگردی" چانیول همونطور که با انگشت به سمت بالا اشاره میکرد گفت.
"ممنون" پسرک سری خم کرد و خواست سمت پله ها بره که چانیول متوقفش کرد.
"راستی...انتقالی هستی؟" چانیول با کنجکاوی پرسید.
"بله..هفته قبل با پدر و مادرم از ژاپن برگشتیم کره." بکهیون با لبخند زیبایی توضیح داد.
"امیدوارم اینجا هم موفق باشی."
"ممنون"
ꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆꉆ
مدت زیادی از ورودش به اون مدرسه نمیگذشت اما دوستی با محبوب ترین دانش آموز اون مدرسه بهش کمک کرده بود تا بتونه خیلی راحتتر خودشو بین همسالاش جا کنه.
VOUS LISEZ
༺𝑫𝑬𝑴𝑶𝑵༻
Fanfiction─بکهیون فقط ۱۷ سالش بود که بهزور پدر و مادرش مجبور به ازدواج با یه مرد شد. اون مرد، پارک چانیول! انسان؟ یا شیطان؟ اون معشوقِ شیطانه↭ ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: DEMON ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: امپرگ، تخیلی، اسمات، ترسناک، ارباببردهای، انگست، خشن ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایهون ༆...