🍷DEMON.25🍷

4.1K 555 27
                                    

"تمومه" با به پایان رسیدن مراسم کوچیکشون به آرومی زیر لب زمزمه کرد و سمت در اتاق رفت. لحنش خیلی آروم و مطیع بود و این با شخصیتی که چانیول ازش تو ذهنش ساخته بود ابداً همخوانی نداشت.

قدمای جیمینو تا محو شدن پشت در اتاق دنبال کرد و با بسته شدن در بلافاصله سرش سمت همسرش برگشت که هنوز توی وان دراز کشیده بود.

منتظر بود!

بکهیون نگاه ناخوانایی به چانیول انداخت و دهنشو باز کرد.

"یعنی الان میتونم حر..." قبل اینکه متوجّه باشه فکرشو بلند به زبون اورد اما همون لحظه از بُهت شنیدن صدای خودش ساکت شد. نگاه بهت زدشو به چشمای درشت چانیول دوخت و فهمید اونم شرایطی بهتر از اون نداره.

"باورم نمیشه".زمزمه زیرلبی چانیول رو شنید. از حالت جهره ش معلوم بود شوکه تر از بکهیونه.

باورش سخت بود. این اوّلین باری بود که شیاطین از اعتمادش سوءاستفاده نکرده بودن. شاید سوهو واقعا راست میگفت.

"چان؟" بعد از چند دقیقه سکوت این اوّلین صدایی بود که تو محیط شیشه ای حموم پیچید. بدون اینکه متوجه بشه برای چند دقیقه طولانی خیره شد به چشمای منتظر بکهیون.

"ب-بله؟" صداش میلرزید. هنوزم شوکه بود.

"میشه کمکم کنی بلند شم؟" برای بار سوم صداشو شنید. از صداش معلوم بود تازه شوک در اومده. چقدر دلش برای اون تُن صدای لطیف و نازک تنگ شده بود.

"باشه" زمزمه وار گفت و وقتی دستشو سمت شونه هاش برد و کمکش کرد بلند شه، بکهیون دل تو دلش نبود که حرکت دستای خودشو ببینه. هنوزم یه کد ضبط شده تو ذهنش مجبورش میکرد به بدنش تکونی نده چون میدونست فایده ای نداره ولی سعی کرد به اعصابش دستور بده و دستشو بلند کرد.

"یااااای" با بالا اومدن دست خونی و خیسش ذوق زده جیغ کشید و متوجه پرش نامحسوس چانیول کنارش شد. انگشتاشو چندبار باز و بسته کرد و اگه اون لحظه کسی به چشماش نگاه میکرد متوجه درخشش چراغ های توش میشد.

"ممنونم!!!!!"

برای بار دوم داد زد و قبل ازینکه به چانیول فرصت کوچکترین حرکتی رو بده سمتش خیز برداشت و بازوهای لاغر و خیسشو دور گردنش حلقه کرد.

قضیه شفا پیدا کردن یهویی بکهیون و کاری که الان انجام داد اونقدر برای چانیول شوکه کننده بود که حتی نمیدونست چطور باید واکنش نشون بده.

"خواهش میکنم" با لحن آروم و زمزمه واری در جواب تشکر بکهیون گفت و با تردید متقابلاً دستاشو بالا اورد و روی شونه هاش گذاشت.

"ببک"

با فشاری که به بدنش اورد گفت و سعی کرد از خودش فاصله ش بده. وقتی چانیول سعی کرد از خودش جداش کنه تازه متوجّه موقعیتش شد و سریع ازش فاصله گرفت.

༺𝑫𝑬𝑴𝑶𝑵༻Where stories live. Discover now