سلام دوستان
اول یه معرفی کوچیک از خودم و بعد یه معرفی کوچیک از داستان بعدم بریم که شروعش کنیم.
من سارام و۱۶ سالمه
لری شیپرم به شدت 💚💙
زیام شیپرم تا حدودی💛❤️
دایرکشنرم قطعا
لیام گرلم حتما 😁
تاحالا تو واتپد داستان اپلود نکردم این اولیشه اما به این معنی نیست که تاحالا داستان ننوشتم.
خیلی اعتماد به نفسم بالاس چون با دوتا فالوور دارم داستان مینویسم 😂
حالا بریم سراغ داستان
نمیخوام راجع به داستان خلاصه بگم چون میترسم اسپویل شه پس فقط یسری نکته که وقتی خودم میخوام یه فف رو بخونم به ذهنم میرسه رو میگم بهتون.
۱. داستان اصلش لریه ولی زیام هم داره.
۲. اسمات دارد🙂
۳. سعی کردم روند داستانو تند جلو ببرم که خسته نشین ❤️
۴. نگران نباشین زود همو میبینن زود عاشق میشن اسمات و ماچ و اینام زود شروع میشه🤦🏻♀️
۵.داستان کامل نوشته شده و پابلیش کردنش به ووتا و کامنتاتون بستگی داره
۶.نمیگم سد انده یا هپی اند فقط در این حد که تو داستان هم لحظه های شاد داره هم غم انگیز
۷.من خودم لو تاپم اما داستانم رابطش شیرینگه هم تو اسمات هم از نظر اخلاق🙂
۸.عزیزان لطفا منو معرفی کنید نذارین غرور و اعتماد بنفسم خرد شه😭😭
خب بریم سراغ داستاااااننننننن
YOU ARE READING
My Boss[larry](completed)
Fanfiction🖤اون هری نیست لویی ، میدونی که مرد تو قدش بلندتره ، میدونی که چشماش توی تاریکی میدرخشه و میدونی که موهاش فره ، موهای فری که به خاطر وُلتاژ بالای شُک عرق کردنو به پیشونیش چسبیدن هری رفته لویی و تو نمیدونی کجا؟ هری رو بستن به تخت ، درد داره ، اسمت...